گزارش نشست «جنبش‌های اسلام‌گرا و تحولات نظم ‌بین‌الملل جدید»

گزارش نشست «جنبش‌های اسلام‌گرا و تحولات نظم ‌بین‌الملل جدید»
۱۳ آبان ۱۴۰۲ | ۱۱:۰۳ کد : ۲۴۴۶۹ گزارش نشست
تعداد بازدید:۲۰۴
گزارش نشست «جنبش‌های اسلام‌گرا و تحولات نظم ‌بین‌الملل جدید»

نشست «جنبش‌های اسلام‌گرا و تحولات نظم بین‌الملل جدید» به همت پژوهشکده مطالعات سیاسی و روابط ‌بین‌الملل و حقوقِ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با همکاری دانشگاه جامع امام حسین(ع) برگزار شد. سخنرانان نشست که 26 تیرماه 402 برگزار شد، دکتر یحیی فوزی، دکتر محمدعلی فتح‌الهی و دکتر طیبه محمدی‌کیا بودند.
در ابتدای این نشست، دکتر یحیی فوزی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه گفت: جنبش‌‌ها، یکسری تشکل‌‌های مردمی سازمان یافته‌‌اند که با هدف ایجاد برخی تغییرات فرهنگی اجتماعی در جامعه ظاهر می‌‌شوند. جنبش‌‌های اسلامی معطوف به هویت دینی‌اند. این دسته از جنبش‌‌ها خود به گونه‌‌هایی تقسیم می‌‌شود. یکی از برجسته‌‌ترین تقسیم‌بندی‌‌ها تقسیم کردن این جنبش‌‌ها به بنیادگرا، نوگرا، سنت‌‌گرا و سکولاراست. در یک بخش‌بندی دیگر می‌‌توان این جنبش‌‌‌ها را از نظر مش مبارزاتی به رادیکال، محافظه‌‌کار و پیشرو تقسیم‌‌بندی کرد و همچنین از لحاظ حضور در قدرت به جنبش‌‌هایی که در قدرت هستند، جنبش‌‌هایی که همراه با قدرت هستند، جنبش‌‌هایی که مخالف قدرت هستند می‌‌توان به سه دسته تقسیم کرد. در این میان به‌لحاظ ماهیت برخی جنبش‌‌ها بیشتر روی نظم و امنیت تأکید دارند و برخی اصلاح‌‌طلب ‌‌هستند که در یک نگاه سیاسی و باز تفسیرانه عمل می‌‌کنند. جریان سوم، اسلام سلفی است. که بیشتر در اهل سنت هست و تحت تأثیر مباحث عبدالوهاب عمل می‌‌کند و خود به سه دسته سلفی‌‌های تکفیر مدرسه‌‌ای (اسکولاستیک)، سلفی سیاسی و سلفی تکفیری جهادی تقسیم می‌‌‌شود.

سخنرانی دکتر یحیی فوزی  با عنوان :جنبش های اسلام گرا و تحولات نظم بین الملل

با عرض سلام و احترام به حضار محترم ، سخن خود را با این سوال آغاز می کنم که : که تحولات نظام بین­الملل چه فرصتها و تهدیداتی برای جنبش­های اسلام گرا می­تواند ایجاد کند؟  درابتدا با دومقدمه شروع می کنم ابتدا معرفی مختصری از این جنبشها ودرادامه ویژگی های تحولات جدید نظام بین الملل را مطرح می کنم

وضعیت کنونی جنبش‌های اسلامی

جنبش اسلام گرایی جنبش وسیعی هست، به پهنای همه جهان اسلام، تقریباٌ می­توان گفت که یک چهارم جمعیت جهان مسلمان هستند. و در کشورهای اسلامی جنبش­های اسلامی از یک وزن بالایی برخوردار هستند. و نقش زیادی درصحنه سیاسی  کشورها  دارند و یکی از بازیگران مهم عرصه  بین­الملل نیز محسوب می شوند.  حتی مخصوصاٌ در این چند دهه اخیر نقششان هم بسیار ارتقاء پیدا کرده است و تاثیرگذاریش بیشتر شده است. این جنبش­،تشکل­های مردمی سازمان یافته ای  هستند  که هدفشان  ایجاد  تغییرات فرهنگی اجتماعی وسیاسی معطوف به هویت  وارزشهای دینی  ومحافظت از هویت دینی واستقلال سیاسی  در جوامع  اسلامی است. که بخشی از این اهداف درهر جنبش با توجه به بستر پیدایی آن از برجستگی بیشتری برخوردار است  آنها با  شیوه­های مختلفی (رادیکال یا میانه روانه  و.. )سعی می­کنند، اهدافشان را به پیش ببرند و دارای تنوع­های مختلفی هستند. در مورد تقسیم­بندی اینها بحث­های مختلفی مطرح شده است. بعضی سعی کرده اند ، اینها را به چهار دسته تقسیم کنند، و بعضی به سه دسته حتی عده­ای هم به دودسته تقسیم کردند، مثلاً موسسه رند که در آمریکا هست. به چهار قسمت تقسیم کرده است. (بنیادگرا، نوگرا، سنت گرا و سکولار) یا بعضی ها مثل گیپ که در واقع جزو محققین این حوزه است ( بنیادگرا، مدرنیسم و سکولار) و عده ای هم مثل فضل­الرحمن و حتی جان اسپوزیتو  ( محافظه کار و رفورمیسم و بنیادگرا) را مطرح کردند. همچنین  اینها را از نظر مشی مبارزاتی به رادیکال، محافظه کار، پیشرو،  واز لحاظ حضور در قدرت  به سه دسته تقسیم کرده اند ،  جنبش­هایی که در قدرت هستند، جنبش­هایی که همراه با قدرت هستند، جنبش­هایی که مخالف قدرت هستند. حتی از لحاظ منطقه جنبش­های غرب وشرق  آسیا، جنبش­های خاورمیانه، جنبش­های شمال آفریقا، هم قابل تقسیم­بندی هستند، درواقع با توجه به هدف می­شود تقسیم­بندی­های مختلفی انجام داد، من خودم در کتاب جنبش های اسلام گرا ، تمام جنبش­ها را مورد مطالعه قرار دادم، در آن تقسیم­بندی بر اساس بنیان­های فکری آنها انجام داده­اند. وآنها را به سه دسته تقسیم کردم  که یکی از دسته­ها خودش به سه دسته تقسیم می­شود. یکی اسلام سنتی محافظه کار،جریان اسلام سنتی یک طیف جریان مسلّط هست. که در تمام جهان اسلام حضور دارد. به هر حال هم بین شیعیان و هم اهل سنت این جریان حضور دارد.  تقریباً می­شود گفت اکثر مکاتب فکری غالب در این طیف جای می­گیرند، عمدتاً تحلیلشان بر روی فقه و تصوّف هست. نمی­توان گفت که روی یک جریان واحدی هستند، ولی در مقابل رقبای آنها می­شود تفکیکشان کنیم، مثلاً در مقابل سکولارها، تکفیری­ها، نمی­توانیم بگوئیم جریان سنتی غیر سیاسی هست هرچند با  اسلام سیاسی دیدگاه متفاوتی در مورد نقش دین درسیاست دارند اما از تاثیر گذاری دین درعرصه سیاسی حمایت می کند  دربین آنها هم  عقلگرا و هم نقل­گرا هست ولی به ندرت دیگران را تکفیر می­کنند وبیشتر تأکیدشان  روی نظم و امنیت هست.

حالا ما اگر بخواهیم در جوامع اسلامی نمونه اینها را اسم ببریم، الازهردر مصر، نهضت العلما در اندونزی، یکسری جریان­های صوفی در خاورمیانه، حتی شیعیانی در جنبش­های متاثر که به هر حال ضمن اینکه از آن سنت­ها دفاع می­کنند ولی به حکومت به معنای خاص آن معتقد نیستند. که می­شود مصداق  این جریان به حساب آورد. جریان دوم، جریان اصلاح طلب دینی  است  و بیشتر با توجه به مصلحت و نقش زمان و مکان و باز  تفسیر یکسری مباحث دین، بیعت، شورا، سعی می کنند تفسیر جدیدی ارائه بدهند. جریاناتی مثل بخشی از  اخوان المسلمین، نهضت محمدیه در اندونزی، حزب­التحریر، و بخشی از شیعیان، مخصوصاً انقلاب اسلامی را می­توانیم مصادیق  جریان­های اصلاح طلب  دینی بدانیم .

جریانات سوم، اسلام سلفی هست. که بیشتر در اهل سنت هست و به سه دسته تقسیم می­شود. سلفی­های تکفیری در واقع مدرسه­ای (اسکولارتیک شاید با ترجمه تسامحی بگوئیم مدرسه ای یا  مکتبی)، سلفی سیاسی و سلفی تکفیری جهادی یعنی این سه تا شکل را می­توان از جریان سلفی استخراج نمود. که اینها تفاوت­های خاصی با همدیگر دارند. جریان چهارم تجدد گرایان اسلامی هست. آنهایی که سعی می­کنند اسلام را با آموزه­های تجدد معنا و تفسیرکنند. در واقع تجدد محور تفسیر آنها از اسلام هست. بیشتر عقل­گرا هستند و معتقدند بسیاری از نصوس مربوط به زمان و مکان خاصی هستند  و الان باید با عقل دوباره آنها را بازنگری کنیم . حسن ترابی در سودان و الغنوشی در النهضه تونس را می توان دراین طزیف قرار داد.  بنابراین این اسلام سنتی، اسلام اصلاح طلب، اسلام سلفی، تجددگرایی اسلامی را  می توانیم بگوئیم چهار جریان­  دربین  جنبش­های اسلام­گرا بدانیم که در کشورهای مختلف فعال هستند.

نوع نگاه ورویکرد اسلامگرا ها به  نظام بین الملل

بحث دوم، نظام موجود بین­الملل هست. وضع موجود نظام بین­الملل برای بسیاری از  اسلام­گراها وضع مطلوب نیست و نبوده است یکی از دلائل این امر  بخاطر بنیان­های نظری است به این معنا که  بنیان­های نظام بین­الملل با بنیان های نظری اسلام تفاوت­های و حتی درمواردی  تعارض دارد، و یک بخش آن هم بخش عملکرد هست. نظام بین­الملل موجود بعد از  وستفالی  ، نظام دولت و ملت هست. درحالی که اسلام بنیانش امّت هست نه ملّت، بنابراین بحث اولویت  دولت- ملت با امّت و امامت که در نظام اسلامی هست. همیشه چالش زا بوده است. از همان ابتدا زمانیکه خلافت عثمانی تجزیه شد، در خیلی از کشورهای جدید  این بحث مطرح بود که ما چطوری می­توانیم بین این دو جمع کنیم یا مثلاً ساختارها و یا نهادهای نظام بین­الملل، ناعادلانه و ظالمانه هست. و یکسری کشورهای قدرتمند اینها را  درراستای منافع خود تأسیس کردند. موسسین این نظام بخاطر اینکه بمب اتم دارند و قدرت بالا دارند، بر دیگران سلطه پیدا کردندوساختار موجود را شکل دادند.  لذا بحث از  سلطه طلبی و نا عدالتی، و ظالمانه بودن بخشی از  ساختار یکی از بحث هایی است که با آموزه­های دین سازگاری نداشتند. و همیشه مورد انتقاد اسلام­گراها بودند. بحث نُرم­ها و هنجارها یی که براین ساختارها جاری است نیز موضوع دیگر است  و اینها هستند که به این نظام شکل می­دهند. و این نظام را نگه داشتند. حالا این نُرم­ها و هنجارها  تحت تاثیر اندیشه حاکم بر جهان غرب بوده وبه اندیشه تفکرات دیگران کمتر توجه شده است  و جوهره اش هم اندیشه­های مبتنی بر لیبرالیسم سکولار واندیشه های اومانیستی متاثر از مدرنیسم است که با آموزه های دینی افتراق دارد.. ولذا بخشی از  این نُرم­ها و هنجارهای نظام بین­الملل مخصوصا درموضوع حقوق  بشر  همیشه مورد انتقاد اسلام گراها بوده است. و با تردید به نظام بین­الملل نگاه می­کردند. جدای از این بحث عملکرد نظام بین­الملل مطرح است. عملکرد نظام بین­الملل برای همه اسلام گراها همیشه مورد سوال بوده است. چون اصولاً معتقد بودند خیلی از این کشورهایی که در رأس نظام بین­الملل قرارگرفته­اند همان استعمارگرهای قدیم بودند. قدرت­های استعماری و غرب استعمارگر که الان در ساختار جدیدی قدرت را در دست گرفته­اندو جهان را به شکل جدیدی دوباره تحت سلطه خودشان قرار دادند. بر بی عدالتی و برخورد گزینشی نظام بین­الملل با مسائل تأکید دارند. اینچنین نیست که لیبرال هم باشند. در واقع نوعی سلطه­گری  با پوشش  ایدئولوژی لیبرال  وجود دارد. و به همین دلیل عمدتاً گزینشی برخورد می­کنند. درظاهر مدافع حقوق بشر هستند ولی با حقوق بشر گزینشی برخورد می­کنند. مثلاً با اسرائیل یک­جور برخورد می­کنند و با فلسطین   وعراق و جوامع اسلامی جور دیگری برخورد می­کنند. و اسرائیل با شدت توسط قدرت­های اصلی مسلط بر نظام بین­الملل حمایت می شود  که واقعاً مورد سوال بوده است. بالاخره چرا باید این قدر از یک کشور غاصب وجنایتکار  حمایت شود. بنابراین بحث اسرائیل یکی از مسایل مهم و مورد نقد مسلمان­ها نسبت به نظام بین­الملل بوده و هست. فقر و تبعیض در جهان با این تفاوت طبقاتی که وجود دارد  نیز از جمله انتقادات دیگر است. نظام سرمایه داری جوهره نظام بین­الملل موجود را تشکیل می­دهد و بدنبال استثمار کشورهای غیر غربی  است . این را نه تنها مسلمان­ها می­گویند خیلی از مکاتب دیگه  مثل مکتب وابستگی و مکاتب انتقادی، هم اینها را مطرح می­کنند. و معتقدند که یک نوع غرب محوری در نظام بین­الملل وجود دارد. و بقیه کشورها درجه دو به حساب می­آیند. و اینچنین نیست که برابری باشد. بحث بعدی سیاست های یکسان سازی در نظام بین­الملل هست. که بدنبال تسرّی یک سبک زندگی واحد و یکسانی بر جهان هست. و به دنبال یک نوع غربی سازی جهان هست. بدنبال این هست که مدل­های آمریکایی و اروپایی خودش را در دنیا تسرّی بدهد. جهان را بر مبتنی پروژه جهانی سازی تبدیل کند به یک دهکده یکسان و یکپارچه­ای که ارزش­های غربی برایش حاکم باشد. این هم همیشه مورد نقد کشورهای پیرامون از جمله کشورهای اسلامی و جنبش اسلامی بوده است. چرا؟ چون باعث شده هویت اینها تحت شعاع قرار بگیرد. هویت اینها همیشه باتهدید مواجه بوده و درواقع سبک زندگی دینی، و خیلی از مسائل هویتی اینها با خطر مواجه باشد و. بعلاوه آرمان مسلمان­ها هم متفاوت هست. مثلا بحث نظام جهانی عادلانه، حاکمیت صالحان بر جهان، سوره مبارکه القصص آیه(5) : وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّهً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثینَ﴿۵ ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!اسلام یک دین جهانی هست. رحمت للعالمین هست. بنابراین داعیه­های جهانی دارد. و به دنبال بحث موعودیت است ، بحث اینست که در جهان آخرالزمان جهان ازآن صالحان خواهد شد. بنابراین با توجه به این آرمانها و ایده­هایی که دارد. وضع موجود را نقد می­کند. بنابراین این وضع موجود وضع مطلوب نیست

همه اینها باعث شد که کلاً جریانات اسلام­گرا نسبت به نظام موجود یک نگاه انتقادی داشته باشد.منتها راهبردهای مختلفی دارند، ما سه راهبرد در جهان اسلام می­بینیم، یک راهبرد نفی نظام بین­الملل هست. یعنی یکسری از جریانات معتقدند که نظام بین­الملل کفر محض هست. جاهلیت مدرن است. و این نظام مبتنی بر یک جاهلیت جدید شکل گرفته است. بنابراین از نظر بنیادین با اسلام و اندیشه­های اسلامی متفاوت هست. و ما باید در پی ویران کردن آن باشیم. تا بتوانیم در خاکستر این نظام جدید مبتنی براندیشه­های اسلامی را شکل بدهیم. کسانیکه این مباحث را مطرح کردند یک بخش سیدقطب بود یک قسمتی اخوانی بودند که این مسئله را مطرح کردند. “سید قطب تأکید دارد و می­گوید جنگ جهادی و ایجاد نظم جهانی جدید بر پایه صلح جهانی اسلام می­انجامد یعنی ما باید با یک جنگ جهادی این نظم را ازبین ببریم و یک نظم جدیدی را جایگزین کنیم”. ایشان جاهلیت مدرن را مطرح کردند. بحث­هایی مثل جهاد فریضت الغایبه را مطرح کرد. (جهاد یک فریضه واجبی برای مبارزه با این هست). و در واقع مبتنی بر کفر آمیز بودن و شرک آمیز بودن به دنبال مبارزه با این نظام بودند. این اندیشه را سال­های اخیردر القاعده هم می­بینیم. خود القاعده هم همین حرف­ها را می­زند. القاعده هم بحثش این هست که ما باید نظام موجود را ازبین ببریم حتی این نظام پر از شرک و کفر هست. حتی اونها دموکراسی را کفر می­دانند.

یک جریان دوم هست که راهبردش متفاوت هست. وبه یک نوع تعامل مشروط و نقادانه با این نظام هستند. مثل جمهوری اسلامی یا انقلاب اسلامی در ایران، اینها معتقدند که این ایرادها بر نظام موجود درست  هست ولی ما باید به دلایل مختلف با این نظام تعامل همراه با نقد داشته باشیم  زیرا  اولاً باید توجه کرد به نقش مکان و زمان و به اجتهاد، احکام حکومتی، مصلحت، احکام ثانویه و باید ما یک نوع تدرّج وحرکت مرحله ای به به تعامل و اصلاح نظام بپردازیم. زیرا اولا شرط انجام تکلیف ، قدرت است، مسلمانان نمی توانند که نظام موجود را  با امکانات موجود خود از بین ببرند. بنابراین ما باید براساس تدرّج وبا ایجاد ائتلاف وهماهنگی با دیگر نیروهای ناراضی از وضع موجود  برای تغییر واصلاح آن عمل کنیم ثانیا  جمهوری اسلامی تشکیل حکومت داده بحث مصلحت نظام  ومنافع ومصالح شهروندان مهم هستواین امر  ایجاب می­کند که تعامل واقع بینانه مبتنی برمصالح نظام سیاسی با نظام بین الملل داشته باشیم  بعلاوه  نظام بین­الملل به طور کلی همه­اش هم تهدید نیست. یک فرصت هایی هم دارد که می شود از آن استفاده کرد. با توجه به این عوامل  رویکرد تعامل گرایی هراه با مقاومت در مقابل سلطه جویی  ونقادانه با نظام بین الملل درایران در پیش گرفته شده است  ودراین قالب  بحث دولت- ملت را جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته است. ودر مجامع بین­المللی شرکت می­کند حق عضویت پرداخت می کند. و روسای  جمهور ومسولان  همیشه در آنجا سخنرانی می­کنند.تعامل دارد با نظام موجود ولی ولی نگاه نقادانه دارند. ودرمجموع  این دونگاه را تا الان ما داشتیم.

ویژگی های تحولات جدید در نظام بین الملل

بحث دیگر آن است که  آیا نظام بین الملل درحال تغییر است؟ اگر چنین است  این تغییرات چه ویژگی هایی دارد؟ در خصوص ویژگی این تغییرات وتحولات  یکی از مباحث این هست که الان قدرت آمریکا بعنوان قدرت مسلط در نظام در حال افول است. خیلی از متفکران حتی  آمریکایی این را می­گویند که آمریکا دیگر آن قدرت درجه اول نیست. و جایگاهش را از دست می­دهد. بعضی­ها هم این را نقدکردند و گفتند نه، آمریکا ضعیف نشده است و دیگران قوی شده­اند. و آمریکا در نظم جدید، هرچند همان قدرت را دارد ولی آن قدرت درجه اول نیست. یعنی معتقدندکه آمریکا به عنوان یک قدرت ادامه می یابد ولی  از آن شکل قدرت اول خارج می­شود. ویژگی  بعدی این هست که بالاخره یکسری بازیگرهای اصلی وارد بازی شده­اند. و کانون­های متعدد قدرت شکل گرفته­اند. بعضی­ها به همین دلیل می­گویند که یک نظم چند قدرتی شکل می­گیرد. کشورهایی مثل هند، چین، روسیه، برزیل، کشورهای عضو بریکس brix یا کشورهای جدیدی دارند قدرتمند می شوند . سازمان­های جدید منطقه شکل گرفته­اند. در واقع اینها سعی می­کنند که جایگزین قبل  شوند. قدرت از غرب به شرق در حال حرکت هست وبه عبارتی دمی توان گفت که قدرت غرب محور در حال تغییر است. و دارد شکل جهانی به خودش می­گیرد. مناطق مختلف هر کدام با توجه به عناصر قدرتی که دارند در حال قدرتمند شدن هستند. و بازیگران نوظهور جدید دارند ظاهر می شوند . و مناطق پیرامونی  از قدرت بیشتری برخوردار می شوند .یعنی نقش منطقه گرایی دارد تقویت می­شود. و بازیگران غیر دولتی بخاطر انقلاب اطلاعاتی که شکل گرفته است. در حال افزایش و ارتقاء است. با توجه به این موارد خیلی­ها معتقدند که ما داریم وارد مرحله جدید می­شویم وبه اصطلاح جهان چند قدرتی می­شود. و بعضی­ها به عنوان عصر پسا آمریکا از آن یاد می­کنند. آن هژمونی مسلط آمریکا در عرصه­های مختلف دارد ضعیف می­شود. بخاطر رشد قدرت­های نوظهور، و قدرت­های منطقه­ای در حال ارتقاء پیدا کردن هستند و قدرتشان روز به روز بیشتر می­شود.

فرصت ها وتهدیدات تحولات جدید نظام بین الملل برای جنبش های اسلامی

حالا این وضعیت چه فرصت ها وتهدیداتی  را برای  جنبش­های اسلامی می­تواند داشته باشد.چه جریاناتی را  تقویت وکدامیک را تضعیف خواهد کرد؟

مطالعه روند ها ماهیت این تغییرات نشان می دهد که  در نظم جدید ،نیروهای تندرو و رادیکال  اسلامی و آن­هایی که به دنبال بر هم زدن نظم جدید هستند. تضعیف خواهند شد. بخاطر اینکه این قدرت­های منطقه­ای جدید نیز  که شکل گرفته است ماهیتشان اقتصادی است. مثل چین، هند، برزیل اینها عمدتاً انگیزه­هایشان اقتصادی هست. و برای  این قدرت­های اقتصادی، امنیت و حفظ رقابت­های اقتصادی  در مناطق مختلف، مهمترین مسئله است. بنابراین اینها به دنبال این هستند که در مناطق مختلف قدرت­های منطقه­ای و درجه2را تقویت و حمایت بکنند. و طبیعی هست که در این شرایط در خاورمیانه بعنوان کانون جنبش های اسلامی ، حفظ امنیت  انرژی و بازار مصرف خیلی از اهمیت برخوردار هست و قدرت­های بزرگ  جدید نیز خواستار بی ثباتی نامنی آن نیستند بنابراین باعث می­شود که خیلی از نیروها و جنبش­هایی که خواستار بر هم زدن نظم هستند اینها کاملاً محدود و تضعیف شوند. مبارزه با افراط گرایی و نگاه­های مخالف با ثبات امنیت در دستور کار قدرت­های جدید قرار خواهد گرفت وبا آنها با کمک همپیمانان منطقه ای برخورد خواهد شد .

بعلاوه تضعیف هژمونی  گفتمان لیبرالیسم سکولار  که بر نظام پیشین  حاکم بود نیز می تواند بر جنبش های اسلامی اثر گذار باشد .   این گفتمان درنظام پیشین بدنبال یکسان سازی فرهنگی اجتماعی وسیاسی درجهان بود  که با تضعیف این نگرش فرصت های بیشتری برای جریان های  بومی گرا وجنبش های اسلامی ایجاد خواهد شد . به بیان دیگر هرچند  قدرتهای جدید مثل چین و روسیه و غیره هم به هر حال در همان چارچوب لیبرالیسم عمل می­کنند. ولی خیلی از کشورهایی که الان وارد نظم جدید شده است. اینها بیشتر با وجهه ضد استعماری ما اینها را می شناسیم مثل هند، برزیل و چین و حتی آفریقای جنوبی که عضو بریکس هست. به نظر می­آید درسته که اینها به دنبال بر هم زدن نظم جدید لیبرالی نیستند ولی بدنبال انحصار سبک زندگی وفرهنگ  وسیاست مبتنی بر لیبرالیسم سکولار نیز نیستند  وکمتر ایدئولوژیک برخورد خواهند کرد ولذا دراین شرائط بومی گرایی تشدید می­شود. توجه به فرهنگ­های بومی، هویت­های بومی، تشدید می­شود و آن یکسان سازی توسط قبلی دنبال می­شد به نظر می­آید که به شدّت و حدّت قبلی نمی­تواند دنبال شود. و خود بخود این تنوع فرهنگی و تنوع سبک­های زندگی تقویت می­شود. و این باعث می­شود که ما در واقع مراکز مختلف با فرهنگهای مختلف از یک تشخّص بیشتری برخوردار باشند. وجنبش های فرهنگ ی وتمدنی فضای مناسبتری برای رشد خواهند داشت. خود کسینجر کتابی دارد که در آن اشاره کرده است به اینکه احتمال دارد جهان به بلوکهای مختلفی با نظام­های فرهنگی مختلفی تقسیم شود  که ممکن است دراین تحولات جدید این اتفاق بیفتد. واین امر  هم می­تواند زمینه ساز تقویت فرهنگ­ها و مذاهب منطقه­ای و سبک زندگی مذهبی  در مناطق خود باشددر واقع یک نوع بومی­گرایی اسلامی شکل پیدا می­کند.  زیرا وقتی نظم لیبرال یا لیبرال دموکراسی تضعیف شود. طبیعی هست که زمینه برای مثلاً تمدن چینی، روسی و مناطق مختلف تقویت شود. به بیان دیگر تضعیف لیبرالیسم می­تواند، فرصت برای شکل­گیری تمدن­های مکمل جدید را تقویت کند.تمدن اسلامی، لایه­های مختلفی دارد. تمدن عربی، تمدن مالایی، تمدن ایرانی، در مالزی، بداوی و ماهاتیر محمدو غیره بحث اسلام حضاری و اسلام تمدنی را  مطرح می­کردند. و اصلاً الگوی تمدنی خودشان را بر اسلام حضاری قرار داده بودند. یا در ایران تمدن نوین اسلامی مطرح می­شود. ترکیه به دنبال یک نوع تجددگرایی پیوند با اسلام سنی و عثمانی­گری هست. نو سلفی گری در پاکستان و قطر، اینها بحث­هایی هست که قابل طرح هست. هر کدام از اینها می­تواند درشرائط جدید  تقویت شده و مطرح شوند.وبه نظر می­آید که زمینه و احیای این­ها بین اندیشمندان می­تواند به رشدتمدن اسلامی کمک بکند .همکاری بیشتر بین کشورهای منطقه ای وبالتبع آن همکاری در  سازمان همکاری های  اسلامی، و تقریب مذاهب، نیز می تواند به تقویت این امر در شرائط جدید کمک کند .هرچند تقویت بومی گرائی در جهان اسلامی  همچون تیغ دولبه ای یک تهدید نیز می تواند باشد ودرصورت عدم مدیریت موجب سوئ استفاده دشمنان و  رقابت بین جنبش های اسلامی شیعی وسنی ورقابت بین محافظه کاران واصلاح طلبان  وبالتبع آن رقابت بین کشورهای جنبش پایه منطقه نیز گردد.

همچنین تحولات نظام بین الملل منطقه گرائی را تقویت کرده وهمبستگی های منطقه ای را افزایش خواهد داد این امر موجب خواهد شد تا بسیاری از  مسائل منطقه­ای با همکاری قدرت­ها و کشورهای منطقه به تدریج به سمت یک راه حلی پیش بروند. و جنبش­هایی که درگیر این مسائل هستند به تدریج از آن شکل چالشی با نظام موجود خارج شوندشاید یکی از مهمترین مسائل بحث فلسطین باشد که بدلیل حمایت آمریکا درراس نظام بین الملل این بحران به شکل ناعادلانه ای تداوم یافت اما در شرائط جدید وتاثیر گذاری بیشتر قدرتهای جدید ونوظهور که عمدتا وجه ضد استعماری دارند ، به سمت راه حل های عادلانه تری پیش خواهد رفت.

و در نهایت تحولات جدید در نظام بین الملل می تواند با کاهش فشار غرب  بر ایران اسلامی به عنوان کانون و حامی جنبش­های اسلامی،  همراه باشد که این امر  به نفع همه جنبش های اسلامی هست. به هرحال نقش ایران به عنوان حامی این جنبش­ها خیلی مهم هست. یعنی خود کاهش فشار به این مرکز حمایت کننده  می­تواند  به حفظ جنبش های میانه رو واصلاح طلب دینی و جنبش­های تمدن گرا،  در جهان اسلام کمک کند

در یک جمع بندی می­توانیم بگوییم که این تحولات تهدیدات و فرصت­هایی را دارد که به هرحال جهان اسلام وجنبش های اسلامی وایران بعنوان حامی بخش مهمی از جنبش های اسلامی   با یک برنامه ریزی و مدیریت  می تواند از این تغییر و تحول در نظم موجود استفاده لازم را برای بالندگی جنبش اسلام گرایی در جهان اسلام داشته باشد.

والسلام.

[1] – پژوهشکده مطالعات سیاسی و روابط بین الملل و حقوقی با همکاری دانشگاه جامع اما حسین (ع) نشستی را با عنوان « جنبش های اسلام گرا و تحولات نظم بین الملل جدید » برگزار نمود. سخنرانان نشست آقایان دکتر یحیی فوزی  و خانم دکتر طیبه محمدی‌کیا بودند. نشست در روز دوشنبه 26تیرماه 1402 ساعت 13الی 15 در سالن ادب برگزار شد.

لینک گزارش نشست 

نسبت جنبش‌‌های اسلامی عرصه بین‌‌الملل
در ادامه دکتر طیبه محمدی‌کیا، عضو هیأت علمی پژوهشگاه به ارائه مباحثی در ارتباط با نسبت جنبش‌‌های اسلامی عرصه بین‌‌الملل پرداخت. او در بیان مباحثش از استعاره شهاب‌سنگ بهره گرفت. وی نخست به آسیب‌شناسی مطالعات جنبش‌های اسلامی در نظام دانشگاهی ایران پرداخت و گفت: ما نیازمند بازخوانی مطالعه جنبش‌‌ها در فضای دانشگاهی ایرانی هستیم. چرا که ما هنوز جنبش‌‌ها را در قالب فضای دانشگاهی پیش از انقلاب و با همان روش‌شناسی می‌‌خوانیم؛ این روش‌شناسی نارسا و ناتوان است چون در گام نخست جنبش‌ها را واحدهای جداگانه در نظر گرفته و دوم جایگاه گسترده‌ای برای آنها قائل است و سوم اینکه تحلیل درستی از نظام بین‌المللی ارائه نمی‌دهد. رویکرد چپ، جنبش‌ها را جدای از محیط  می‌‌بیند و به فضای پیدایش نمی‌‌نگرد. در واقع پویایی‌‌های سازنده نظم و ساختار را درنظر نمی‌‌گیرد. الگویی شهاب‌سنگ‌وار در جنبش‌های سیاسی وجود دارد که وقتی یک جنبش در مدار اقتدار «دولت_ملت» قرار نگیرد، مانند شهاب‌سنگِ گرفتار در منظومه، به حرکت خود ادامه می‌دهد و ممکن است زمانی از درون مضمحل شده یا در اثر تصادم با جنبش‌های دیگر از بین برود، همانند برخوردی که بین دولت عراق و داعش شاهد بودیم. بر این اساس جنبش‌‌ها یا باید سرگردان باشند و در عرصه جهانی منتظر امکان کنش بمانند، یا باید در مدار قدرتی بزرگ و تثبیت شده دست به عمل بزنند. این مهم سرنوشت جنبش‌‌های اسلامی را در نظم نوین جهان بین‌‌الملل تعیین می‌‌کند.
جایگاه مقامت در نظم جدید بین‌‌الملل
دکتر محمدعلی فتح‌الهی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه و رئیس پژوهشکده مطالعات سیاسی و روابط بین‌الملل و حقوق، سخنرانی خود را با عنوان جایگاه مقامت در نظم جدید بین‌‌الملل ارائه کرد و گفت: مقاومت را باید به‌مثابه امری هویتی در نظر گرفت. چنین برداشتی از مقاومت به ما این امکان  را می‌‌بخشد تا در لایه‌‌های گوناگون به آن بپردازیم. جنبه معرف‌شناسانه مقاومت به ما این امکان را می‌‌دهد که جنبش‌‌ها را تعریف کنیم. در این فضا هر جنبشی که در راستای مقاومت اسلامی تعریف شود، جنبشی اسلامی است. مقاومت در ضدّیت با صهیونیسم تعریف می‌‌شود و در ضدّیت با سلطه و چیرگی جهانی آمریکا مشخص می‌‌شود. بنابراین هویّت مقاومت به ما کمک می‌‌کند تا جنبشی را اسلامی بدانیم یا ندانیم. به باور او وحدت اسلامی با مسئله قدس و ضدیّت با صهیونیسم و مقاومت معنا یافته است. درواقع مقاومت معیاری برای تعریف و معرفی است.
دکتر فتح‌الهی تأکید کرد: مقاومت افزون بر وجه معرفت‌شناسانه دارای ویژگی هستی‌شناسانه است و توانایی شکل‌دادن به زندگی سیاسی و ‌بین‌الملل را داراست. افق‌‌های پیش‌روی فعالیت‌‌های سیاسی و بین‌‌المللی را مشخص می‌‌کند. مقاومت موتور محرکه حرکت در فضای بین‌‌الملل و دارای جنبه‌‌ای ملموس و واقعی در عرصه بین‌‌الملل است. درواقع حقیقت و ماهیت سیاست خارجی و سیاست بین‌‌المللی جمهوری‌‌اسلامی ایران و جنبش‌‌هایی مانند حزب‌‌الله، انصارالله یمن و گروه‌‌های اسلامی در عراق را تعیین می‌‌کند. ویژگی سوم مقاومت قدرت نظام‌‌سازی آن است. در واقع مقاومت مانند یک دستگاه حقوقی می‌‌تواند به کشورها یا جنبش‌‌ها و گروه‌‌هایی که خود را با مقاومت تعریف کرده‌‌اند، انتظام ببخشد. هم از این‌روی اگر یکی از مؤلفه‌‌های آینده جهان را ضعیف‌شدن سلطه آمریکا بدانیم، می‌‌توانیم انتظار داشته باشیم که نظمی بر مبنای مقاومت در جهان آینده شکل بگیرد./پایان


نظر شما :