حلقۀ مطالعاتی مثنوی پژوهی
جلسۀ اول حلقۀ مطالعاتی مثنوی پژوهی، با رویکرد بین رشته ای
نخستین جلسه حلقه مثنوی خوانی در پژوهشکده زبان و ادبیات در تاریخ 1403/11/14 با حضور دکتر تقی پورنامداریان، دکتر زینه عرفت پور، دکتر زهرا حیانی، دکتر معین زاده، دکتر براتلو، خانم دکتر روشن نژاد و دکتر وحیدنیا برگزار شد.
مثنوی معنوی اثر مولانا جلال الدین بلخی همواره مورد توجه پژوهشگران رشته های مختلف از زوایای گوناگون بوده است. با این حال با خوانش و بررسی هر باره آن از دیدگاه های متفاوت نکات تازه ای دریافته خواهد شد. هرچند درباره این کتاب پژوهش های زیادی انجام شده اما همچنان در جهان محل تأمل و بررسی است. این اثر در واقع نمایانگر نظام فکری مولوی در مقام عارفی بزرگ و معلم اخلاقی بی بدیل است. از همین روی پژوهشکده ادبیات خوانش دوباره و فهم زوایای ناشناخته آن را موضوع یکی از حلقه های مطالعاتی خود قرار داد. با توجه به اسقبال پژوهشگران از پژوهشکده های دیگر برای خوانش این اثر با توجه به توضیح مطالبی از رشته هر یک و نیز حجم قابل توجه این کتاب که فراتر از یک یا چند جلسه است ابتدا درباره چگونگی مباحث این جلسات و شرح دویست بیت در هر جلسه بحث شد.
این حلقه با حضور و سخنان استاد گرانقدر دکتر تقی پورنامداریان آغاز شد. ایشان با بیان جایگاه عارف و معلم بزرگ مولوی به کودکی وی اشاره کرد. پدر مولوی سلطان العلما بهاء ولد که خود معلم الهی، شیخ و استاد شاگردان بسیاری در مدرسه دینی بود، در کودکی مولانا (12 سالگی وی) به همراه خانواده در سال 614هجری قمری از بلخ به قونیه مهاجرت کرد. مولوی در جوانی(24 سالگی) بر جای پدر نشست و شیخ مدرسه پدر شد. اما از آموخته های او متأثر بود؛ چنان که همواره کتاب معارف بهاء ولد به همراه داشت و از آن بهره می برد. او در سال 642هجری قمری با شمس تبریزی که عارفی 60 ساله بود، آشنا می شود. پس از آن هرچه سروده را تلقین شمس و خود را مرید وی دانسته است. کسی که حتی گاه فردی عادی و عامی به نظر می رسد. مثنوی که در جهان بی مانند است از نظر دکتر پورنامداریان از اشعار سنایی و عطار فراتر رفته و تنها به نقل تمثیلات عرفانی بسنده نکرده است. این دو شاعر برای جذاب کردن مفاهیم عرفانی و تسهیل آن از این ابزار بهره می بردند، اما مولوی روانشناسی شخصیت ها را نیز بیان می کند. او سعی می کند احوال روانی شخصیت ها را نیز بیان کند، مساله ای که دیگر نویسندگان و شاعران کلاسیک به آن توجه نکرده اند. احتمالا در این کار از تأثیر شمس و مقالات او بی بهره نیست. دیگر اینکه مولوی رکیک ترین مطالب را که عطار و سنایی از بیان آن پرهیز کرده اند، نقل کرده است. این سخنان در آن روزگار رواج نداشته اما مولوی در پی آن بوده که انسان را آن طور که هست نشان دهد. انسانها بدی هایشان را پنهان می کنند و خوبی هایشان را نشان میدهند. مولوی چنان که هست می نماید و سعی دارد انسان را همانگونه که هست به تفصیل شرح دهد. دیگر آنکه مولوی در مثنوی بر اساس محتوای از پیش تعیین شده بحث را هدایت نمی کند؛ بلکه بر مبنای تداعی آزاد اجازه می دهد سخن هر جا که او را می کشاند برود. ما همواره سعی می کنیم جهت فکریمان را دنبال کنیم اما مولوی ممکن است چیزی بگوید و در پی آن چیز دیگری و سخنش انسجامی نداشته باشد. دیگر آنکه در نتیجه تأثر او از پدرش، بهاء ولد، اول سخنی می گوید و در پی آن مطلبی می آید؛ سپس آن را ادامه می دهد. در این کتاب تکنیک جریان سیال ذهن اگر چه اصطلاحی امروزی در تحلیل متن ادبی است، اما فراوان استفاده شده است. تداعی ها در مثنوی بسیار مهم است. او اصلا به فکر انسجام نیست و ما در مقام مخاطب تلاش می کنیم جهت فکر او را دنبال کنیم. در پی سخن هر چه به خاطرش بیاید می گوید. در گذشته متون گوینده محور بوده است. بنابر این بوده است که گوینده به گونه ای بگوید که خواننده ها یکسان فهم کنند. در حالی که مولوی سعی می کند با تداعی هایی از شکل های متفاوت خواننده را درگیر متن کند؛ تداعی هایی بر مبنای تباین، تشابه، تناظر بسیار در مثنوی دیده می شود. مولوی با فلسفه آشنا بوده است. گولپینارلی ذکر کرده که او یونانی میدانسته و نزد کسی آثار افلاطون را می خوانده است. از همین روی اثر او از نگاه فلسفی خالی نمی تواند بود.
برای تحقیق درباره زندگی مولوی سه کتاب اساس است و بیش از آن نیست. مناقب العارفین شمس الدین محمد افلاکی که گوید 83 سال با مولوی فاصله داشته است. رساله سپهسالار اثر فریدون سپهسالار که 40 سال با مولوی فاصله داشته است و با شاگردان او محشور بوده است. و ولدنامه کتاب سلطان ولد، پسر مولوی. دیگر پژوهش ها حتی پژوهش های معاصر جملگی از این سه کتاب بهره برده اند .
پس از سخنان دکتر پورنامداریان دکتر معین زاده درباره مطالعه مثنوی و دوری از علم تقلیدی در مقابل علم تحقیقی گفت. در مثنوی تعامل و درگیر شدن وجود مخاطب با اثر دیده می شود نه تنها دانستن صرف. او درباره چرایی جدال مولوی با فلسفه در عین فلسفه دانی مولوی سخن گفت. دیگر اینکه مثنوی چگونه با توضیحات و داستان های پی در پی ذره ذره مخاطب را به تفکر وا می دارد. از طرفی بسیار مهم است که در زمان خواندن مثنوی به مساله مرگ مؤلف توجه شود. تولید معنای مخاطب هدف نهایی مولوی نبوده است او خود قصد نداشته که جهت فکری دنبال شود. انتقال دانش احتمالا هدف مولوی نبوده و از همین روی خواندن مثنوی نیز برای انتقال معرفت باشد. خواندن مثنوی بر اساس نگاه به زندگی مؤلف به گونه ای نباشد که راه بر تفکر ببندد. در پی نقل این مضامین اشعاری از مثنوی در تأیید این عنوان ها خوانده شد.
دکتر زهرا حیاتی سخنران بعدی نیز تأیید و تأکید کردند که مولوی قصد ندارد جهت فکری را دنبال کند. سخن، مهار مولوی در دست دارد و البته این بر مخاطب تاثیر خواهد گذاشت و بیشترین تولید معنا از سوی مخاطب را دارد. ایشان ادامه دادند که جمع گرد هم آمده با آموخته های چندین ساله با رویکردهای مختلف و بین رشته ای مثنوی را برای بازشناسی و دیگر گونه درک کردن دوباره می خواند. مثنوی تلاش کرده مخاطب را از راه برشمردن تقابل ها آگاه کند. ایشان پیشنهاد کردند دغدغه های فکری و معانی که هریک را دل مشغول کرده با یکدیگر در میان بگذارند. چنان که شخصیت پردازی روانی، شخصیتی و اجتماعی در مثنوی به دقت دیده می شود. و اگر میسر باشد، این معانی یافته، به بحث و شور گذاشته شود. خانم دکتر عرفت پور و خانم دکتر روشن نژاد و دکتر براتلو نیز همین نکات را تأیید و تأکید کردند. خانم دکتر براتلو به بهره بردن از ادبیات اشاره کردند هرچند که جسارت بیان آن به کمک این حلقه ها میسر خواهد شد. خانم آلاء وحیدنیا از منظر الهیات و قرآن پژوهی مقدمه ای درباره مثنوی ایفاد کرد. قرآن متنی آسمانی و مقدس و از سرآمدان در گیری عاطفی با مخاطب است. از طرفی محاکات می کند و محاکات ویژگی متن مقدس است؛ در واقع گزارش تاریخی نیست. درست است که بر مبنای واقعیت بیان می شود، ما به دنبال کسب معرفت از آن هستیم و همه این ویژگی ها را می توان در مثنوی معنوی دید. به همین دلیل معجزه گونه و بی تاریخ است. مولانا محاکات می کند و درگیری عاطفی و تولید در ذهن مخاطب را به تأثیر از قرآن ایجاد می کند؛ به همین دلیل به نظر می رسد فهم مثنوی در گرو فهم قرآن نیز هست.
نظر شما :