زنان در برنامه تجدد دوره ناصرالدین¬شاه چه جایگاهی داشتند و چرا؟
زنان در برنامه تجدد دوره ناصرالدینشاه چه جایگاهی داشتند و چرا؟
ریحانه ناظم و طوبی فاضلیپور در مقالهای با عنوان «زنان و برنامه تجدد عصر ناصری» با مطالعه موردی سفرهای ناصرالدینشاه به غرب، تلاش میکنند جایگاه زنان را در برنامه تجدد در دوره ناصرالدین شاه و دلایل حذف آنها را از این برنامه توضیح دهند.
این مقاله در پنج عنوان سامان یافته است: زنان در فضای عمومی، زیبایی و پوشش، آموزش، اشتغال و آزادیهای فردی. با این استدلال که آنچه قرار بود برای زنان عصر قاجار رخ دهد باید به اینترتیب رخ میداد: ابتدا باید حضور زنان در عرصه عمومی پذیرفته میشد (در اصلاحات اجتماعی نخستین تحولی که باید برای زنان اتفاق میافتاد بیرونآمدن آنها از اندرونی و حضور آنها در سطح جامعه بود)، بعد پوشش آنها تغییر مییافت، سپس باسواد و آماده میشدند تا نقشی در جامعه به عهده گیرند و به حقوق و آزادیهای خود آگاه شوند.
اما آنچه در عمل اتفاق افتاد حذف بخش اصلاحات اجتماعی مربوط به زنان از برنامه مصلحان اجتماعی بود. اگرچه در برنامه شاه بازدید و دیدار از فعالیتهای زنانه در غرب گنجانده شده بود. شاه هم در سفرهای خود متوجه تفاوت میان زنان فعال در حوزه عمومی غرب و غیبت زنان در سطح جامعه ایران شد، همچنین نبود تفکیک جنسیتی و همزمانی حضور زنان در کنار مردان در حوزه عمومی توجه شاه را به شدت جلب کرده بود. اما درنهایت مصلحت دانست که این قسمت را عملی نکند. چرا؟
در ایران حق استفاده زنان از فضای عمومی بسیار محدود و مشروط بود به رعایت حجاب با روبنده و معاشرتنداشتن با مردان. جهان زنان، اندرونی خانهها بود. نظر دین درباره وضعیت زنانه، نظری بسته و دگم بود. پافشاری بر ادامه وضع موجود و بازنگرینکردن در آرای مذهبی برای هماهنگشدن با شرایط زمانه سبب شده بود دامنه تغییرات اجتماعی محدود شود و شکلگیری عرف و ساختاری که از زندگی اجتماعی زنان محافظت کند، دشوار شود.
البته در بروز چنین وضعیتی برای زنان، عرف و شرع هردو نقش داشتند و گاهی نیز یکدیگر را تقویت میکردند. گاهی هم که شرع مجوزی برای زنان صادر میکرد، این عرف بود که زنان را محدود و در برخی موارد تخطئه و حتی تنبیه میکرد. مادام ژان دیولافوا همسر مارسل اوگوست دیولافوا، مهندس راه و ساختمانی و باستانشناس فرانسوی که با او به ایران سفر کرده بود، در کتابی تحت عنوان ایران، شوش و کلده اطلاعات خوب و مفیدی دراین زمینه و نیز درباره اوضاع اجتماعی و اقتصادی مردم ایران در دوره قاجار ارائه میدهد.
در جامعه ایران همه بسترها برای دیدهنشدن زنان فراهم شده بود. این محدودیت سبب ناآگاهی و بیخبری زنان از حقوق خود شده بود. زنان ایران برای اینکه در فضای عمومی حضور میداشتند باید فرمهای اجتماعی مرسوم را میشکستند و مردانه و زنانهکردن فضای عمومی را بیاعتبار میکردند. اما این امر در جامعهای مذهبی و بهشدت سنتزده خوشبینانه به نظر میرسید. هرگونه تغییر در این وضعیت نیازمند زمان بود. چون نه خود شاه (خود شاه نیز برآمده از چنین سنتی بود) و نه جامعه برای چنین تحولی آماده نبود. باوجود این، مصلحان اجتماعی برنامه سفر شاه را طوری تنظیم کردند تا او تفاوتها را ببیند و تصویری از تحول آتی نیز پیشِ روی چشم داشته باشد. اما شاه در سفرنامههای خود هیچوقت وضعیتی مشابه آنچه را در اروپا دیده بود برای زنان ایران آرزو نکرد. چرا؟
زیرا تحول در وضعیت زنان باید با تغییر در پوشش آنان همراه میشد. درواقع اگر قرار بود زنان سهمی در اقتصاد مملکت داشته باشند و مشاغلی در در ساختار تولیدی جدید به دست آورند، باید لباسی متناسب با موقیعت جدید به تن میکردند. اما ذهن و باور مرد ایرانی و بالاتر از همه شاه مانعی عمده دربرابر تغییر وضعیت اجتماعی زنان بود. باور آنها بر این بود که حضور زن در جامعه موجب فساد میشود و تبعات اخلاقی و شرعی در پی دارد. در جهان فکری شاه و مرد ایرانی به حضور زن در اجتماع نیازی نبود. آنان برای این باور عرفی خود دلایل مذهبی هم ساخته بودند.
البته شاه شیفته مدهای روز غرب بود اما به احتمال زیاد ایده تغییر پوشش سراسری را به دلیل ترس از فشار علما و نیز عرف مردسالاری که در مقابل امتیازدادن به زنان مقاومت میکرد، کنار گذاشت، اما در پوشش زنان حرم خود تغییراتی ایجاد کرد.
البته تغییر در جامعه ایران قبل از هرچیز به تغییر ذهن و آگاهی مردم آن و بهویژه زنان آن نیاز داشت. و این امر بدون تحول در ساختار آموزشی و تربیت نسلی جدید ممکن نمیشد و از همه مهمتر به گفته آخوندزاده بدون زنان امکانپذیر نبود. اما آنچه درعمل دیده شد فقط اجازه تأسیس مدرسه برای زنان اقلیتهای دینی بود و برای دختران و زنان مسلمان چنین اجازهای صادر نشد. شاه از علمای اسلام بهعنوان متولیان امر آموزش در ایران هراس داشت، چون آنها نخستین مخالفان تحصیل دختران بودند. مخالفت علما با تأسیس مدرسه دوشیزگان بی بی خانم، فتوای شیخ فضلالله علیه مدارس دخترانه، بستنشینی سیدعلی شوشتری در حرم عبدالعظیم برای تکفیر مدارس دخترانه شاهد این مدعاست. همچنین شایع کردند که تأسیس این مدارس رواج بیعفتی است.
ناگفته نماند که ذهن خود زنان ایرانی هم در ادامه این وضعیت نقش داشت. آنان زنی را که کار میکرد متعلق به طبقات فرودست جامعه میدانستند. این زنان در برخورد دیولافوا می پرسیدند شما چرا کار میکنید مگر فقیرید؟ آنها خوشی زنان را فقط در خوراک خوب، لباس خوب و بزک خوب و استراحت و گردش میدانستند. دویالافوا میگوید البته برخی زنان بهویژه زنان روستایی در معیشت خانواده نقش داشتند یا مشاغلی مثل مشاطهگی و دلاکی و خیاطی و مطربی ... وجود داشت، اما اشتغال به این کارها نتیجه بیسوادی و فقط برای امرار معاش بود.
عامل مهم و البته قدرتمند، شاه بود. نخست آنکه شاه نمیخواست با چنین عرف و شریعت قدرتمندی درگیر شود. ضمن آنکه شاه خود نیز برآمده از این سنت بود و کارکردن زن را غیرضروری میدانست. عمده انتظار او از زن حفظ زیباییاش برای مرد بود. با این حال، کولیورالیس، سیاح انگلیسی معتقد است نگرش مردان ایرانی به زن باید عوض شود. او معتقد بود عقبماندگی ایران تاحد زیادی ناشی از موقعیت زنان آن است. به باور او دگرگونی عظیم زمانی رخ خواهد داد که زنان در اموری که مردان انجام میدهند شریک شوند.
دینداربودن شاه نیز عاملی دیگر بود. او جدایی دین از سیاست (حکومت سکولار) را رواج فحشا میدانست. تقلیل آزادی به فحشا در تحلیل ناصرالدین شاه نتیجه تربیت و ذهن مردان ایرانی بود.
با این توصیف میتوان چهار عامل را در کنارگذاشتن زنان از برنامه اصلاحات اجتماعی در دوره ناصرالدین شاه تأثیرگذار دانست: 1.شریعت، 2. عرف مردسالار، 3. ذهن زنان و 4. سیاستها و باورهای شاه
کلمات کلیدی: زنان، تجدد، ناصرالدینشاه
آنچه در بالا خواندید تلخیصی از مقاله ریحانه ناظم و طوبی فاضلیپور با عنوان «زنان و برنامه تجدد عصر ناصری» در نشریه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است.
الهام رضانژاد
نظر شما :