گزارش نشست «فلسفه تطبیقی و فلسفه میان‌فرهنگی؛ وجوه تشابه و تمایز»

۰۱ دی ۱۴۰۳ | ۱۰:۴۲ کد : ۲۶۰۰۳ آخرین اخبار
تعداد بازدید:۲۸
نشست «فلسفه تطبیقی و فلسفه میان‌فرهنگی؛ وجوه تشابه و تمایز» با سخنرانی دکتر محمدحسن یعقوبیان، دکتر حسین شقاقی و دکتر مالک شجاعی به مناسبت هفته پژوهش سال ۱۴۰۳، شنبه ۲۴ آذر، در سالن حکمت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
گزارش نشست «فلسفه تطبیقی و فلسفه میان‌فرهنگی؛ وجوه تشابه و تمایز»

 

در آغاز نشست دکتر یعقوبیان توضیح مختصری در مورد پیشینه فلسفه تطبیقی و فلسفه میان‌فرهنگی ارائه دادند و سپس اضافه کردند:

در خصوص شباهت‌ها و تفاوت‌های فلسفه تطبیقی و فلسفه میان‌فرهنگی دو دیدگاه کلی وجود دارد: دیدگاه یکسان‌انگاری و دیدگاه نایکسان‌انگاری.

از منظر دیدگاه یکسان انگاری این دو فلسفه اساساً یکی هستند و تمایزی ندارند. اما در دیدگاه نایکسان انگاری، این دو ضمن داشتن برخی شباهت‌ها با یکدیگر متفاوتند.

نایکسان‌انگاران سه دسته هستند: شمول، تقابل و ترابط

الف. شمول: برخی متفکران و اساتید فلسفه میان فرهنگی را ذیل فلسفه تطبیقی می‌دانند و از نظر ایشان فلسفه تطبیقی اعم از فلسفه میان‌فرهنگی است و فلسفه میان‌فرهنگی را بعد اخلاقی فلسفه تطبیقی می‌پندارند.

ب. تقابل: از منظر برخی متفکران دوران فلسفه تطبیقی به سر آمده و این نگرش دیگر تناسبی با شرایط و مناسبات عالم ما ندارد و زمانه ما، زمانه فلسفه میان‌فرهنگی است. در این دیدگاه چهار نقد کلی به فلسفه تطبیقی طرح می‌کنند:

1. نقد خاستگاه پیدایش فلسفه تطبیقی: این دیدگاه  از اساس در مقابل اروپا محوری طرح شده و در جهت اثبات خویش است و نه در پی یافتن حقیقت.

2.ابهام در روش و تعریف: از نظر منتقدان فلسفه تطبیقی در تعریف، رویکرد و روش تعین ندارد.

3. عدم توجه و تناسب با مناسبات جهان کنونی: منتقدان با تأکید بر تمایزها و تکثر موجود در جهان امروز معتقدند تکثر، مرزهای درهم‌تنیده و فضای معاصرت و مناسبات آن در فلسفه تطبیقی درک نشده است.

4. مرکزیت‌گرا بودن من تطبیق‌دهنده: از نظر منتقدان من تطبیق‌دهنده نمی‌تواند به درستی با دیگری مواجه شود و او را دریابد چون خودش در دام مرکزیت‌گرایی است.

از سوی دیگر پژوهشگران فلسفه تطبیقی نیز نقدهایی به فلسفه میان‌فرهنگی وارد می‌کنند: نخست اینکه فلسفه میان‌فرهنگی که منتقد اروپامحوری است خود خاستگاهی غربی دارد و همچنان از ابزارهای غربی برای فهم دیگری استفاده می‌کند. دوم فلسفه میان‌فرهنگی اصلاً فلسفه نیست و صرفاً یک نگرش اخلاقی است. سوم فلسفه میان‌فرهنگی نسبی‌گراست و حقیقت در آن به چالش کشیده می‌شود.

دکتر یعقوبیان پس از بیان پاسخ‌هایی که هریک از متعاطیان دو طرف به یکدیگر دادند منظر سوم را مطرح کردند:

ج. دیدگاه ترابط میان فلسفه تطبیقی و فلسفه میان‌فرهنگی: از این منظر این دو فلسفه با یکدیگرارتباط دارند و اساساً به یکدیگر نیازمندند. همانگونه که رام ادهرمال، فیلسوف میان‌فرهنگی می‌گوید: مثل این دو، مثل کور و لنگ است. فلسفه تطبیقی پا است و فلسفه میان‌فرهنگی چشم. تطبیقی بدون میان‌فرهنگی کور است و میان‌فرهنگی بدون تطبیقی لنگ.


نظر شما :