دکتر سپنجی در گفت و گو با شفقنا رسانه: رسانه ها، ارتباط کودک با والدین را کاهش می دهند
شفقنا رسانه- حسین کرمانی: مخاطب، مفهومی مهم در علم ارتباطات است که به نوعی پایه یک ارتباط را تشکیل می دهد. به همین دلیل این مفهوم از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و در دانشگاه های مختلف مطالعات زیادی در حوزه مخاطب پژوهی انجام می شود. به دلیل اهمیت این موضوع با دکتر امیرعبدالرضا سپنجی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در مورد تغییر ماهیت مخاطب با ورود رسانه های جدید و تفاوت های بین مخاطبان در کشورهای مختلف صحبت کرده ایم، که متن کامل این گفت و گو را در ادامه می خوانید.
تفاوت های اصلی بین رفتار مخاطبان در کشورهای توسعه یافته و کشورهای درحال توسعه چیست؟
در پاسخ به این پرسش باید دیدی تاریخی اتخاذ کنیم. می توان گفت هنگامی که هنوز رسانه ها این قدر توسعه پیدا نکرده بودند و دسترسی به آنها به ویژه با آمدن رسانه های جدید، از حدود سال 1991 میلادی به این سو، سهل و آسان نشده بود شاید می شد از تفاوت های رفتاری مشخص و واضح بین مخاطبان در کشورهای مختلف سخن گفت؛ اما در حال حاضر با پیدایش و وفور رسانه های جدید که می توان از آن به عنوان «اشباع رسانه ای» نام برد، شکاف رسانه ای و تفاوت ها خیلی کمرنگ شده است و دیگر تفاوت چندانی بین مخاطبان کشورهای پیشرفته و در حال توسعه وجود ندارد. چرا که ظهور فضای مجازی، که از آن به عنوان زندگی دوم نام می برند و بهره مندی از آن باعث شده است تا حدودی سواد رسانه ای در کاربران کشورهای در حال توسعه نیز بالا رود.
فقط در ایران این اتفاق افتاد یا در همه دنیا؟
همه کسانی که به این رسانه ها دسترسی داشتند، سواد رسانه ای شان رشد پیدا کرده است و به نوعی ظهور اینترنت باعث تقویت سواد رسانه ای شد. همان گونه هم که می دانید، برای توسعه پایدار و همه جانبه باید به توسعه و رشد این رسانه ها کمک کرد و سرعت دسترسی به آنها را افزایش داد.
آقای دکتر! برگردیم به همان بحث تفاوت های رفتاری. در مورد این تفاوت ها در حال حاضر چه می توان گفت؟
وقتی دسترسی به این رسانه ها راحت و همه گیر شد، این تفاوت های رفتاری به طور معناداری کاهش پیدا کرد. در حالی که تا قبل از 1990 این تفاوت ها خیلی پررنگ بود.
یعنی الان به نظر شما بین مخاطبی که در عربستان سعودی و کسی که در انگلستان از این رسانه ها استفاده می کند، تفاوتی وجود ندارد؟
من نمی گویم که تفاوتی وجود ندارد. تفاوت قطعاً وجود دارد اما این تفاوت ها دیگر به شدت قبل نیست و کمرنگ تر شده است. این هم به این دلیل است که شکاف دیجیتال (digital gap) یا شکاف اطلاعاتی بین نواحی و کشورهای مختلف کمتر و رفتارها نزدیک به هم شده است. حتی من ادعا می کنم که رفتارهای کاربران به مرور، مدنی تر هم شده است و به ویژه بروز و ظهور آن را در شبکه های اجتماعی می بینیم. مثلاً هنگامی که گروهی به یک مساله اعتراض دارند، اعتراض خود را با تشکیل کمپین در شبکه های اجتماعی و اینترنت نشان می دهند، مثل آن زن عربستانی که اعتراض خود را به دلیل ظلمی که به زنها در آنجا می شود با استفاده از این شبکه ها علنی کرد.
خُب! این مساله فقط در مورد مخاطبان این گونه کشورها صدق می کند که در فضای بسته تری هستند و مجبورند حرکت های اعتراضی خود را به فضای مجازی منتقل کنند، اما در مورد مخاطبان کشورهایی مثل فرانسه و انگلیس چنین کمپین هایی را زیاد نمیبینیم.
خیر! این مساله در همه دنیا وجود دارد و مختص به کشور یا کشورهای خاصی نیست؛ مثلاً کمپین«شادی» - البته به درست و غلط بودن آن در اینجا کاری ندارم- از کشورهای توسعه یافته و فراصنعتی شروع شد و به اینجا هم رسید. در کشورهای زیادی مانند ایتالیا، انگلیس و ... نیز افراد به این کمپین پیوستند.
در مورد رسانه های دیگر مانند تلویزیون، این کنش های رفتاری در کشورهای مختلف چگونه است؟
باید وقتی در مورد تلویزیون صحبت می کنیم، ماهواره را هم در نظر بگیریم. در واقع با آمدن ماهواره، تلویزیون رشد و گسترش زیادی پیدا کرد و همان گونه که گفتیم این رشد و توسعه باعث شد تا تفاوت های رفتاری بین مخاطبان کمتر شود.
این رفتارها در زمانی که ماهواره ها و شبکه های تلویزیونی این قدر زیاد نشده بودند، چگونه بود و تفاوت های اصلی در آن دوران چه بود؟
در آن دوران، تلویزیون کابلی را در اکثر نقاط دنیا داشتیم، ولی این امکان در ایران وجود نداشت. این باعث می شد تا برخی از نیازهای مخاطب در آن کشورها پاسخ داده شود، اما این نیازها در کشوری مانند ایران بی پاسخ باقی می ماند و صرفاً چند رسانه محدود و خاص سعی می کردند نیاز مخاطب را تشخیص بدهند و رفع کنند. اما با آمدن ماهواره ها مخاطب با طیف وسیعی از شبکه های تلویزیونی مواجه شد و بنابراین دیگر آن تفاوت اصلی که در دسترسی مخاطبان کشورهای غربی به رسانه ها و کشوری مثل کشور ما وجود داشت، از بین رفت.
این بیشتر به تفاوت در دسترسی به رسانه ها بر می گردد. در مورد رسانه های مشابه چه می توان گفت؟
در مورد رسانه های مشابه هم می توان گفت که این تفاوت ها کمرنگ تر شده است، چرا که همین تلویزیون هم در بستر ماهواره رشد زیادی پیدا کرد و مخاطبان به شبکه های زیادی دست پیدا کردند.
از زاویه ای دیگر اگر بخواهیم به موضوع نگاه کنیم، در حال حاضر شما مهمترین ویژگی های مخاطبان کشورهای در حال گذار را چه می دانید؟
مخاطبان در کشورهای مختلف سه دوره تاریخی را پشت سر گذاشته اند. در دوره اول، مخاطب منفعل را داریم که به نحوی منفعلانه و تاثیرپذیر از رسانه ها استفاده می کرد. در دوره دوم، مخاطب فعال را داریم که می تواند پیام های رسانه ای را به شکلی متفاوت رمزگشایی کند و دست به انتخاب هم می زند و در واقع گزینشگر است. در دوره اخیر نیز مخاطب هوشمند را داریم که دیگر از مرز فعال بودن هم رد می شود. این مخاطب می تواند خودش تولید محتوا کند و با دیگران در تعامل باشد. این سه دسته بندی عام است و در همه جا استفاده می شود. اما اینکه بخواهیم در مورد کشوری خاص یا منطقه ای خاص صحبت کنیم، نیاز به پژوهش داریم و من نمی توانم نظری بدهم.
در یک دید کلی می توان گفت که مخاطب در کشورهای توسعه یافته نسبت به مخاطب در کشورهای کمتر توسعه یافته قبل از اشباع رسانه ای و زودتر به دوره مخاطب فعال وارد شده است؟
با نظر شما موافقم.
خُب! با توجه به این نکته آیا می توان گفت که مخاطب الان در همه این کشورها فعال است؟
در حال حاضر دیگر اصلاً ما مخاطب هوشمند داریم و این اتفاق در عرصه جهانی افتاده است و تنها در جاهایی که از لحاظ ارتباطی و رسانه ای خیلی عقب مانده هستند، این پدیده را نمی بینیم. هر چه شکاف اطلاعاتی کمتر شده، تفاوت بین مخاطبان هم کمتر شده است و مخاطبان بیشتر در استفاده از رسانه ها شبیه به یکدیگر عمل می کنند.
در کشور خودمان میبینیم که استفاده از تلفن های هوشمند و تبلت ها خیلی زیاد شده اما فرهنگ استفاده از آن را گسترش نیافته است. نمی توان از این مساله به عنوان یکی از تفاوت های رفتاری مخاطبان در کشورهای مختلف نام برد؟
البته مخاطبان کشورهای پیشرفته هم به این رسانه ها همین دسترسی را دارند.
بحث من دسترسی نیست. بحث در مورد رفتار و نوع استفاده از آنهاست. در کشورهای در حال توسعه به نظر می رسد که بیشتر به عنوان یک کالای لوکس مورد استفاده قرار می گیرد...
نمی توانم با این دیدگاه موافق باشم. اخیراً برای انجام پژوهشی با برخی از مدیران ارشد کشور در مورد استفاده از همین رسانه ها گفت و گو کردم، آنها هم حتی به این آمار که تعداد مصرف کنندگان تبلت، گوشی هوشمند، اینترنت و ... چقدر است، دسترسی ندارند که تازه با آمار بتوانیم نحوه استفاده را مشخص کنیم و ببینیم این استفاده با کشورهای توسعه یافته چه تفاوت ها و شباهت هایی دارد.
در مورد چیزی که ما در روزمره می بینیم چطور؟
فضای مجازی و سایبری به زندگی نسل جدید تبدیل شده است و دیگر تنها بخشی از زندگی آنها نیست. اصلاً می توان گفت که به هرم نیازهای مازلو، باید بخش نیازهای ارتباطی اضافه کرد و حتی نیاز ارتباطی بر نیازهای اولیه هم پیشی گرفته است.
بحث من در مورد نیاز به این رسانه ها نیست. پرسش، بیشتر در مورد نحوه و فرهنگ استفاده از این رسانه ها در کشور است. مثلاً مخاطب به جای استفاده های مفیدی که می تواند از این رسانه ها انجام دهد بیشتر به عنوان یک وسیله لوکس از آن استفاده می کند.
در این مورد، نتایج پژوهش خاصی را ندیده ام و شاید چنین پژوهشی در ایران هنوز انجام نشده باشد. اما بخش زیادی از مخاطب جوان و نوجوان ما از این رسانه ها استفاده های مفیدی می کند و با دیگر افراد در ارتباط است. این مساله مانند اتفاقی است که در دیگر نقاط دنیا هم افتاده و آنجا هم استفاده ها بیشتر برای برقراری همین گونه از ارتباطات است.
یعنی شما قبول ندارید که مخاطب ایرانی هنوز به نقطه استفاده درست و صحیح از این رسانه ها نرسیده است؟
خیر! البته ضرورت تاکید بر آموزش هر چه بیشتر سواد رسانه ای را کتمان نمی کنم، اما در عین حال هم معتقدم تفاوت استفاده از رسانه های مدرن در کشور ما با کشورهای دیگر خیلی معنادار نیست.
یعنی واقعاً شما با توجه به کنش های روزمره، معتقدید که نسل جوان ما در حال استفاده صحیح و بهینه از این ابزار و رسانه هاست؟
همان طور که گفتم تفاوت معناداری بین استفاده کاربران ما با دیگر کشورهای دیگر وجود ندارد. در کشورهای دیگر هم اغلب، ابزارهایی نظیر تبلت ها و تلفن های هوشمند ابزاری برای چک کردن فیس بوک و توییتر یا استفاده از واتس اپ، وایبر و ... است، که در کشور ما نیز همین گونه است یا مثلاً افراد در مترو یا اتوبوس با موبایلشان بازی می کنند، خُب، در همه جا این گونه است. دلیل این امر هم همان چیزی است که در بالا اشاره کردم و آن هم این است که فضای مجازی، زندگی نسل جوان است.
به نظر شما تا حدی در استفاده از این رسانه ها در کشور ما افراط هم نشده است؟ مثلاً شخصی شاید نیاز داشته باشد که از این رسانه ها استفاده کند و آن را خریداری کند اما برخی هم هستند که حتی شاید سواد ابتدایی هم نداشته باشند و صرفاً به دلیل اینکه قدرت مالی اش را دارند برای جا نماندن از قافله، این ابزارها را خریداری می کنند.
این مساله اشکالی ندارد چرا که به نوعی، توسعه دانش عمومی است. همین مساله به دولت ما کمک می کند تا بتواند ابزارهای مدرن حاکمیتی مانند دولت الکترونیک را زودتر و بهتر در جامعه پیاده کند.
کسی که سواد استفاده از این ابزارها و رسانه ها را ندارد چگونه می تواند از خدمات دولت الکترونیک استفاده کند؟
وقتی فردی ابزار را داشته باشد و خدمات هم صرفاً به صورت اینترنتی و الکترونیکی ارایه شود، دیر یا زود مجبور می شود تا استفاده از آنها را یاد بگیرد. در واقع، جبر تکنولوژیک و شرایط اضطرار موجب می شود که شخص مجبور باشد از این رسانه ها استفاده کند.
در کشور ما مخاطب به این شرایط اضطرار رسیده اند؟
مثلاً در مورد یارانه ها میبینیم که این کار فقط از طریق اینترنت صورت می گیرد. پس فرد مجبور می شود که راه و روش استفاده از اینترنت را یاد بگیرد.
در این مورد هم کم نبودند افرادی که خودشان اینترنت داشتند اما این کار را به دیگر دوستان و آشنایان سپردند.
چنین اتفاقی در همه دنیا می افتد. از طرف دیگر وقتی این اتفاق اجباری و همه گیر شود، مگر فرد تا چند دفعه می تواند از دیگران خواهش کند؟ بالاخره مجبور می شود که خودش استفاده از اینترنت و ابزارهای جدید را بیاموزد.
با توجه به این مساله می توان گفت در عین حال که دولت در زمینه توسعه فناوری های جدید کار بیشتری باید بکند، در حوزه آموزش سواد رسانه ای هم ضعیف عمل می شود. چرا که این آموزش می تواند به افراد جامعه کمک کند تا راحت تر و بهتر از این رسانه ها استفاده کنند. آیا این گونه نیست؟
بله! با این دیدگاه موافقم. حتی خود مسوولانی که گفتم با آنها صحبت کردیم هم این مساله را پذیرفتند.
خُب! اگر آنها هم این مساله را قبول دارند پس چه کسی باید متولی آموزش سواد رسانه ای شود؟
مساله آموزش سواد رسانه ای و تربیت فناورانه در اسناد بالادستی آموزش و پرورش کشور هم آمده و مورد توجه قرار گرفته است، اما در عرصه عمل مشکل داریم. البته راه حل همه گیر شدن سواد رسانه ای در کشور این است که حاکمیت و دولت در عرصه های مدیریتی میانی و کلان به افراد نخبه و توانمند، به ویژه نخبه های جوان کشور اعتماد و مسیرهای ورود به عرصه های مدیریتی را برای آنان هموار کنند. در حال حاضر می توان گفت که متاسفانه تفکر محفلی بر فضاهای مدیریتی کشور ما حاکم است و در این فضا به طبع انسان های نخبه به حاشیه می روند.
از طرف دیگر، در بین افراد جامعه نیز این احساس نیاز برای رفتن به سمت سواد رسانه ای به وجود نیامده، اگر در این فضا شخص خودش به فکر باشد و دنبال این آموزش ها برود، چیزی می آموزد. هیچ مرجعی هم این دغدغه را ندارد که کمپین های فراگیر و بزرگ برای آموزش و ارتقای سطح سواد رسانه ای راه بیاندازد.
آقای دکتر! نبود این سواد رسانه ای چه آثار منفی ای می تواند داشته باشد؟
این آثار منفی در دو حوزه فردی و اجتماعی وجود دارند. برای مثال، صحبت های من در مورد نقش مثبت توسعه فناوری های نوین در جامعه، درباره مخاطب کودک و خردسال نیست. بلکه استفاده افراطی و بدون برنامه از این فناوری ها برای کودکان مضر است. کودک -به ویژه در سن 2 تا 6 سال- تنها باید ساعت های محدودی از محتواهای مشخص شده استفاده کند و در دسترس بودن بی رویه این رسانه ها در فرآیند رشد وی اخلال ایجاد می کند. این اختلالات در سنین جوانی و میانسالی قطعاً خودش را نشان می دهد. استفاده بی رویه از این رسانه ها، ارتباط چشم در چشم کودک با والدین را کاهش می دهد، در حالی که این ارتباط تاثیر زیادی بر رشد کودک دارد. با این مقدمه، به جد معتقدم در برنامه درسی دانشگاه ها، مدرسه ها و حتی آموزش های پیش از ازدواج، لازم است آموزش سواد رسانه ای گنجانده شود و آن را جدی تر دنبال کنیم.
نظر شما :