نقش اخباریگری در افول تمدن اسلامی (دکتر قاسم پورحسن)
فرهیختگان/قاسم پورحسن: تقریبا از زمانی که ما وارد میانه دوم سده پنجم میشویم، نقد و طرد عقلانیت در حوزه تمدن اسلامی شروع میشود. در این میان دو متفکر مهمترین نقادان عقل به حساب میآیند؛ یکی ابنهضم و دیگری غزالی که این تفکر برخاسته از تفکر اشعری است که در ابتدای سده چهارم شکل گرفت.
از زمانی که نقد فلسفه ابن سینا شروع شد، در حقیقت
پیکان حمله به سمت نه شخصیت ابنسینا و نه فلسفه بلکه عقلانیت بود. تفکر
اشعری که هنوز در دنیای اسلام وجود دارد که البته مربوط به حوزه اهل سنت
بود، اما با ترکیبی که با حنبلی پیدا کرد، طبیعتا مخالفت جدی را با عقل
شروع کرد و در دنیای اسلام حسب آنچه را که غزالی در آثارش از جمله «المنقذ
من الضلال» بیان کرد، سبب ترویج تصوف و روحیه حدیثگرایی صرف؛ و در
دورههای بعد در میان تشیع مساله اخباریگری شد. بنابراین تا قبل از اینکه
به اخباریگری در سده دهم و اوج آن، در سده یازدهم برسیم، ما نوعی مخالفت
با عقل را در تمدن اسلامی میبینیم. در دوره اول فقط چنین تصور بود که این
مخالفت به نوعی مخالفت با فلسفه یا تفکر فلسفی یا یونانیمآبی است اما
حقیقت این بود که از نیمه دوم سده پنجم زوال عقل و به نوعی فروپاشی
مهمترین بنیاد تمدن اسلامی یعنی «عقلانیت» آغاز شده بود. با وجود تمام
تلاشی که متفکران بعدی از جمله خواجه نصیر و سهروردی انجام دادند اما
متاسفانه دنیای اسلام توجه جدی به اهمیت و جایگاه عقل در تمدنسازی و
پشتوانه تمدنی نداشت. نه اینکه لزوما تفکر اسلامی مخالفت با عقل داشته
باشد، خیر، بلکه برعکس، مهمترین آموزه در اندیشه اسلامی «دفاع از عقلانیت»
است، اما متاسفانه باور مسلمانان عمدتا نهتنها در آن دوران بلکه حتی در
دوران حاضر هم به نوعی مخالفت با عقل است. گویی مسلمانان بدون هیچ دلیل
دروندینی از عقل واهمه دارند و این خلاف آموزههای اسلامی است که بر
نیرومندی عقل تاکید دارد. اما متفکران مسلمان تحت تاثیر جریان تصوف و
مسیحیت مقابله جدی را با عقل آغاز کردند و مسلمانان هم این مساله را
پذیرفتند. پس اولین مرحله در مخالفت با عقل (بهعنوان یکی از پایههای اصلی
تمدن اسلامی) از نیمه دوم سده پنجم شروع شد و به گسترش تصوف در دوره اول و
حدیثگرایی و اخباریگری در دوره دوم منجر شد که این مساله سبب شد تمدن
اسلامی از زمان شکلگیری چنین تفکری، سربرنیاورد و همچنان این مساله تاکنون
ادامه دارد. لذا اخباریگری نتیجه مخالفت جدی با عقل در سده پنجم بوده
است.
بسیاری از متفکران مسلمان سعی کردند اهمیت و جایگاه عقل را دوباره در دنیای
اسلام بازگردانند اما آنچه اتفاق افتاده بود، تنها وجه تاریخی نبود بلکه
آنچنان تاثیری در میان مسلمانان گذاشت که الان هم متفکرانی مثل شهید مطهری
معتقدند تا زمانی که به عقلانیت بازنگردیم و آگاهی جدی عقلانی پیدا نکنیم،
امکان بازسازی تمدن اسلامی وجود ندارد لذا معتقدم متاسفانه ما هنوز در دوره
امتناع توجه به عقلانیت قرار داریم و تا زمانی که این شرایط امتناع را
کنار نزنیم و به اهمیت عقل واقف نشویم و نپذیریم مهمترین رکن تمدنسازی،
عقل است، نمیتوانیم به بازسازی و احیای تمدن اسلامی دست یابیم.
یکی از اشتباهاتی که در حوزه اسلامی اتفاق افتاد و هنوز هم ادامه دارد خلط
میان عقل و وحی و عقل و نقل است؛ اولا هیچیک از متفکران مهمی که مدافع عقل
بودند، نقل را کنار نزدند. هیچ فیلسوف اسلامی چنین تلقی نداشت؛ بلکه آنها
عقل را در مقابل نقل قرار میدادند نه در مقابل وحی. این اشتباهی است که
تصور میشود متفکرانی که مدافع عقلانیت بودند، عقل را مقابل وحی قرار
دادند، خیر. وحی جنبه انشایی حکم دارد و هیچگاه مسلمانان و متفکران مدافع
عقل تصورشان این نبود که عقل هم بتواند به انشای حکم دینی دستور دهد یا
بهعنوان منبع تلقی شود بلکه برای عقل وجه معرفتی قائل بودند یعنی عقل
میتواند مدرک باشد و میتواند بشناسد و کشف کند، همچنان که نقل هم
میتواند همین وجه معرفتی را داشته باشد.
نظر شما :