یادداشت دکتر اسدی: عربستان سعودی؛ گذار از دوران بن عبدالعزیز به دوران بن سلمان
از زمان مرگ ملک عبدالعزیز در اواسط قرن بیستم تاکنون فرزندان عبدالعزیز حاکمان عربستان بوده اند. با مرگ ملک عبدالله و به قدرت رسیدن ملک سلمان دوران گذار از فرزندان عبدالعزیز آغاز شد و تحلیلهای مختلفی در خصوص چگونگی انتقال قدرت از نسل اول فرزندان عبدالعزیز به نسل دوم مطرح شد. با فرمان جدید ملک سلمان برای برکناری محمد بن نایف از ولیعهدی و انتصاب محمد بن سلمان به این مقام انتظارات به سر آمد و به صورت رسمی پایان عصر پسران عبدالعزیز و آغاز عصر بن سلمان اعلام شد.
اختصاصی اینترنشنال-سرویس آسیا/ از زمان مرگ ملک عبدالعزیز در اواسط قرن بیستم تاکنون فرزندان عبدالعزیز حاکمان عربستان بوده اند. با مرگ ملک عبدالله و به قدرت رسیدن ملک سلمان دوران گذار از فرزندان عبدالعزیز آغاز شد و تحلیلهای مختلفی در خصوص چگونگی انتقال قدرت از نسل اول فرزندان عبدالعزیز به نسل دوم مطرح شد. با فرمان جدید ملک سلمان برای برکناری محمد بن نایف از ولیعهدی و انتصاب محمد بن سلمان به این مقام انتظارات به سر آمد و به صورت رسمی پایان عصر پسران عبدالعزیز و آغاز عصر بن سلمان اعلام شد.
دوره پادشاهی ملک سلمان با تغییرات و شگفتیهای بسیاری همراه بوده است؛ شگفتیهایی که هم می توان آنها را از الزامات دوره گذار دانست و هم از نتایج انتقال تدریجی قدرت از نسلی قدیمی و محافظه کار به نسلی جوان و بلندپرواز. تغییرات متعدد در ارکان قدرت از سوی سلمان و به خصوص تعیین فرزند مورد عنایت خود محمد در ابتدا به عنوان وزیر دفاع و سپس به عنوان جانشین ولیعهد از همان آغاز بیانگر این بود که مسیری در حال طی شدن است که نتیجه آن انتقال پادشاهی به محمد بن سلمان است. در این راستا مجموعه اقداماتی از سوی سلمان و پسرش طراحی و انجام شد که بسترساز دستیابی محمد به مقام ولیعهدی شد. در سطح داخلی محمد بن سلمان به تدریج به بازیگر اصلی نظام پادشاهی تبدیل شد و با کسب اختیارات و مناصب مختلف در عمل به اصلی ترین شخص تعیین کننده سیاستهای کشور تبدیل شد. در این دوره ضمن اینکه بسیاری از افراد نزدیک به محمد بن سلمان به مناصب مهم سیاسی و امنیتی دست یافتند به تدریج اختیارات و حوزه نفوذ محمد بن نایف به عنوان ولیعهد کاسته شد و وی در عمل فاقد اثرگذاری بالا در سطح منصب خود شد. مهمتر اینکه در سطح بین المللی نیز محمدبن سلمان به چهره پیش رو در سیاست خارجی عربستان تبدیل شد و تلاش کرد تا در تعامل با مقامات خارجی و نشان دادن چهره ای توانمند و مثبت از خود (از جمله با مطرح ساختن چشم انداز 2030) مشروعیت بین المللی لازم را کسب کند. اما مهمترین مانع بن-سلمان برای رسیدن به ولایتعهدی نگاه مثبت امریکایی ها به محمد بن نایف و وجود تمایلات مثبت در ساختار سیاسی امریکا برای به قدرت رسیدن بن نایف بود. اما بن سلمان به رغم اینکه در ابتدا چهره¬ای ناشناخته بود توانست با گسترش تعاملات خود با مقامات امریکایی به تدریج اعتبار خود را افزایش دهد. متغیر نهایی و سرنوشت سازی که باعث رسیدن بن سلمان به ولیعهدی شد، ریاست جمهوری ترامپ و سفر وی به ریاض بود که در طول آن نگرانیهای احتمالی ملک سلمان و فرزندش در خصوص موضع امریکایی ها برطرف شد و در نهایت باعث حذف محمد بن نایف از قدرت و آغاز عصر بن سلمان در عربستان شد.
انتصاب بن سلمان به ولیعهدی بدون اینکه واکنش مخالفت آمیز خاصی در خاندان سعودی یا طرفهای دیگر بروز یابد نشان می دهد که بر خلاف برخی از تحلیلها انتقال قدرت به نسل دوم فرزندان عبدالعزیر با چالش جدی همراه نیست و این کشور با بی ثباتی اساسی در دوره گذار مواجه نیست. لذا از همین الان می توان گفت که عربستان عصر نوینی را آغاز کرده است که می توان آن را عصر بن سلمان نامید. از آنجایی که محمد بن سلمان دهه چهارم زندگی خود را سپری می کند و در صورتی که اتفاق غیرمنتظره ای رخ ندهد وی برای دهه های متمادی به عنوان حاکم عربستان حکمرانی خواهد کرد. لذا این رویداد واقعیت نوینی را در برابر شهروندان سعودی از یک سو و بازیگران خارجی از سوی دیگر قرار داده است که همانا ورود به عصر بن سلمان است که الزامات خاصی را پیش روی همگان قرار می دهد.
در حالی که بن سلمان تاکنون هدف خود را دستیابی به مقام ولیعهدی قرار داده بود و بسیاری از رفتارهای وی از این منظر تحلیل می شد، اکنون وی هم باید جایگاه خود را کاملا تثبیت کند و هم حمایت بخش وسیعی از خاندان سعودی و بازیگران درونی را بدست آورد و هم در سطح منطقه ای و بین المللی به کسب مشروعیت بیشتر بپردازد. رویکردهای ولیعهد عربستان نشان می دهد که وی شخصی اقتدارگرا و انحصار طلب در سطح داخلی و با اهداف بلندپروازانه و رویکردهای تهاجمی در سطح منطقه ای و بین المللی است. اما اکنون می توان این پرسش را مطرح کرد که وی در موقعیت جدید خود به عنوان ولیعهد در سطح رسمی و شخص نخست کشور در عمل چه رویکردهایی را در عرصه داخلی و خارجی دنبال خواهد کرد و عربستان در ابعاد مختلف در عصر بن سلمان به چه سمت و سویی خواهد رفت؟
هر چند محمدبن سلمان شخصیتی انحصارطلب و اقتدارگراست، اما وی برای تثبیت پایه های قدرت خود مجبور است تا سطحی از انعطاف را به خرج دهد و برای کسب حمایت خاندان سعودی و ارکان نظام علاوه بر بهره گیری از قدرت خود به سطحی از اقناع سازی و توزیع منابع نیز مبادرت کند. لذا به نظر می رسد وی بعد از اطمینان از جایگاه خود در راس نظام پادشاهی به سنتهای سیاسی سعودیها و توزیع منافع در میان رده های مختلف امرای سعودی تمایل بیشتری نشان دهد و در مقایسه با سالهای گذشته رویکرد معتدلتری را اتخاذ نماید. در سطح خارجی نیز بن سلمان ناچار است تا بتدریج رویکردهای تهاجمی و اقدامات جسورانه خود را کاهش داده و با نگاهی بلندمدت به چگونگی حفظ امنیت رژیم خود فکر کند. بر این اساس با افزایش اطمینان بن سلمان نسبت به پایه های قدرت خود این موضوع که عربستان از رویکردهای تهاجمی خود کاسته و بتدریج -و نه ناگهانی- با احساس مسئولیت بیشتری در سیاست خارجی رفتار کند می تواند جنبه واقعی تری به خود بگیرد. اما با این وجد این پرسش دشوار هنوز باقی می ماند که آیا به رغم اینکه عربستان در سالهای اخیر سیاسیت خارجی خود را بر مبنای مقابله با ایران نظم بخشیده است، می توان نسبت به تغییر تدریجی رویکرد تهاجمی بن سلمان در قبال ایران امیدوار بود؟
نظر شما :