یادداشت دکتر حسینی در فرهیختگان: مطالعات تطبیقی فرهنگ اسلام و ایران؛ قلمرو و رهیافتها
همانگونه که اسلام از ایران و ایران از اسلام جدا نیست؛ همچنان اسلامپژوهی از ایرانپژوهی و ایرانپژوهی از اسلامپژوهی نیز جداییناپذیرند و بهترین شاهد، خدمات متقابل علمی ـ ذهنی و عملی ـ عینی اسلام و ایران است. نهتنها در دنیای واقعی و گستره تاریخی که در فضای اندیشهای و تحقیقاتی نیز، ارتباط اسلام و ایران کاملا مشهود و چشمگیر بوده و هست. فرهنگ اسلام و ایران آنچنان درهم تنیده شده که تفکیک این دو حوزه به هیچروی امکانپذیر نیست و این امر در دنیای معاصر دوچندان شتاب گرفته تا آنجا که امروز سرنوشت تمدنی اسلام به ایران و آینده تمدنی ایران به اسلام، سخت گره خورده است.
عوامل بسیاری در عرصه تاریخ حیات بشری این دو فرهنگ عظیم و بالنده را به یکدیگر پیوند زده است: هویت ملی و تمدنی ایرانی (یک)، استعداد ایرانیان و ظرفیتهای علمی آنان (دو)، هویت زبانی و بهویژه فرهنگی ایران (سه)، ذوق و هنر مینوی ایرانیان (چهار)، سیطره حاکمیتهای ددمنشانه در ادوار پیشین و حکومت نظامهای طبقاتی (پنج)، از سویی و از دیگرسو؛ آموزههای متعالی و توحیدی اسلام (یک)، هماهنگی و سازواری نظامهای فکری و عقیدتی دینی اسلامی (دو)، جامعیت نظام عبادی و سیاسی اسلام (سه)، داعیه جهانی و عدالتخواهی اسلام (چهار)، علمدوستی و دانشپروری در اسلام (پنج)، وجوه مشابهتهای اسلام با آیینهای توحیدی (شش)، وجود جنبههای قوی و عمیق عرفانی در اسلام (هفت)، اصل تساهل و تسامح اسلامی (هشت)، و اصل تاثیر و نفوذ تدریجی (نه). تردیدی نیست که حوزههای پژوهش و کاوش در چنین گستره تاریخی، بسیار گسترده و فراخ خواهد بود، اما آنچه امروز بیش از پیش بدان نیازمند و موردنظر مجامع علمی است، تحقیق در زمینه مطالعات بین فرهنگ اسلام و ایران است. مطالعات تطبیقی، ماهیتا پژوهشهایی مقایسهایاند که از سویی به مقایسه اشتراکات و شباهتها پرداخته و از جانب دیگر میتوانند به مقایسه امتیازات و قوتها بین حداقل دو واحد پژوهشی یا دو سطح از سطوح یک موضوع مورد مطالعه بپردازند.اگر به اصل مقابل این دیدگاه یعنی تقدم تفکر بر تاریخ و اینکه تفکر بشریت زمینهساز تاریخ و شرایط اجتماعی اوست، معتقد نباشیم؛ جای این پرسش وجود دارد که: آیا اثبات، تحلیل و اقامه دلیل و حتی تصور صورتمساله در دیدگاه نخست نیز بدون کمترین مقایسهها و تطبیقدادن امکان داشت؟! یقینا بدون مقایسه، بدون بیان وجوه مشابهت یا برتری و اختلاف دیدگاه اصالت تاریخیگری بر دیدگاههای رقیب، اصولا امکان اثبات و تحلیل آن وجود ندارد، چراکه تفکر در مورد هر موضوعی در پیش پاافتادهترین فرض آن، تصور و ترسیم ذهنی همان موضوع است و بیتردید تصور و برداشت ذهنی هر امری بدون در نظر داشتن امور مغایر آن و مقایسه و تطبیقدادن با آنان ممکن نیست، چراکه چنین تصوری همراه با بیان ویژگیها و خصوصیات شخصیه خواهد بود که هرکدام عاملی برای مِیز و مرز با دیگری محسوب میشود و این همه، در حوزه نگاه و بینشهای تطبیقی صورت میپذیرد. بنابراین اگر انسان را از اندیشیدن گریزی نیست، در اندیشیدن نیز گریزی از تطبیق دادن نیست. بدینسان تبیین تغییرات، تحلیل کیفی مساله و تسلط سنت کیفی برخلاف سنت کمی، مقایسه کلیت موردها، بهرهگیری از دادههای قابلمقایسه، جایگزینی مقایسه به جای تعریف موضوع؛ همه و همه برخی ویژگیهای افق مطالعات تطبیقی دانسته شده که به سمتوسوی هدف فهم کردن و تفسیر رخدادها و فرآیندهای تاریخی گوناگون پیش میرود. در یک نسبتسنجی بین مطالعه تطبیقی (به معنای پیشیاد) با صور منطقی چهارگانه (نسب اربعه) «تباین»، «تساوی»، «عام و خاص منوجه» و «عام و خاص مطلق»، تنها فرض تساوی بین دو امر از این گستره بیرون میشود. البته پارهای نویسندگان نیز معتقدند حتی در فرض تباین و در آنجا که بین دو موضوع فقط مابهالاختلاف وجود دارد، عمل تطبیق امکانپذیر نیست، چراکه در این صورت باید همه امور کاملا متباین را با هم تطبیق کرد؛ اما در برابر، چنانچه مطالعات تطبیقی را در مدارجی به معنای مطالعات مقایسهای دانستیم دلیلی برای نفی امکان مقایسه دو امر متباین و تحلیل و تبیین نقاط اختلاف آنها با یکدیگر نداریم که در این رویکرد، تطبیق، تنها به معنای مقایسه کردن است و هر آینه، استدلالی متقن برای بیرون راندن این نوع پژوهشها از حیطه مطالعات تطبیقی در دست نیست؛ گرچه در این لایه مطالعات تطبیقی، از تحلیل وجوهاشتراک نیز بازمانیم؛ ولی یک محقق مطالعات تطبیقی در سه سطح دیگر علاوهبر مقایسه وجوه تفاوتها، به تحلیل وجوه اشتراک نیز مبادرت میورزد.
بدینسان در قلمروی مطالعات تطبیقی فرهنگ اسلام و ایران انتظار میرود که به سه حلقه بحثی در حوزه پژوهشهای فرهنگی روی آوریم: حلقه یکم: پژوهشها و مقالاتی است که به تطبیق ابعادی از مقایسه فرهنگ اسلام با سطوح دیگری از آن مبادرت میورزد (اسلام-اسلام) حلقه دوم: تحقیقاتی که در زمینه ایرانپژوهی به سنجش و مقایسه قلمروها، رویکردها یا اندیشههای ایرانی با ابعاد و سطوح دیگر آن میپردازد (ایران – ایران) حلقه سوم: که بهصورت ویژه مورد نظر است، مطالعات تطبیقی بین مسائل و موضوعاتی که در حوزه اسلام قرار میگیرد با مسائل و موضوعات خاص حوزه ایران و ایرانی (اسلام – ایران).
نظر شما :