یادداشت دکتر مهدویزادگان؛ فرصتی برای تجربهی زمان مقدس
زمان نزول وحی، مقدس است و از میان این زمانها، زمان نزول یکجای کلام خدا اشراف بر سایر زمانهای مقدس است و به همین خاطر، گرچه نزول یکجای وحی در شب قدر اتفاق افتاده است، ولی تمام روزهای ماه تقدیس میشود و تنها نام ماه رمضان است که در قرآن کریم آمده است.
فرهنگ امروز/ داود مهدویزادگان: سرآغاز پویایی جوامع بشری و سرچشمههای شکلگیری تمدنها با مهم شمردن پارهای امور روزمره است، از جملهی آنها مسئلهی زمان است. زمان در زندگی عادی و روزمره اهمیت چندانی پیدا نمیکند، زمان برای فرد ظرف حیات تلقی میشود، چونان جریان رودخانه که باید در کنار آن نشست و گذر عمر را دید؛ در نتیجه زمان، مسئله نیست، اما وقتی انسان و جامعه خیز تمدنی برمیدارد پرسش از زمان برای او مهم میشود؛ او میخواهد بداند زمان در حیاتش تا چه اندازه نقش بنیادی دارد، چه مقدار از زمان را میتوان به دست گرفت و چه مقدار از آن مهار شدنی نیست، ازاینرو، پرسش از حقیقت زمان و آیا این حقیقت امر بسیط است یا مرکب و قابل توصیف به اوصاف متضاد است، مطرح میگردد. آنچه در این میان اهمیت بیشتری دارد افق نگاه به زمان است؛ زیرا افق دید تمدنها به موضوعات و مسائل مهم یکسان نیست، مسلماً زمان در افق دید مادیگرایانه تفسیری دارد که با تفسیر معنوی از آن تفاوت بنیادی پیدا میکند.
زمان در اندیشهی اسلامی کاملاًٌ جدی تلقی شده است. علوم اسلامی به تناسب مسائل خاص خود دربارهی زمان بحث میکنند. فیلسوفان مسلمان در نظمی منطقی از طرح مسائل فلسفی به پرسش از حقیقت زمان رسیدهاند، آنان در بحث از قوه و فعل و مقولهی حرکت به مسئلهی زمان ورود پیدا کردند؛ زیرا خروج از قوه به فعل را حرکت نامیدند و مقدار حرکت را زمان تعریف کردند. ۱ البته تفکیک زمان در نگاه فلسفی مجال چندانی غیر از تمایز کمّی ندارد، زمان در تمایز کمّی امر بسیط است و فقط قابل تفکیک به گذشته و حال و آینده است؛ ولی باطنگرایی عرفان اسلامی مجالی برای توصیف کیفی زمان را پدید میآورد. ابوالقاسم قشیری (۳۷۶-۴۶۵ ه. ق) به نقل از استادش ابوعلی گوید: «وقت آن است کی تو آنجایی، اگر به دنیایی وقت تو دنیاست و اگر به عقبایی وقت عقباست (قشیری ابوالقاسم، ۱۳۶۱:۸۸). هجویری (۴۶۵ ه. ق) گوید: «وقت آن بود که بنده بدان از ماضی و مستقبل فارغ شود» (هجویری علیبنعثمان، ۱۳۷۸:َ۴۸۰). همین جنبه از زمان (توصیف کیفی) که منظور عرفا است، در مرجع اولی و اصلی اندیشهی اسلامی یعنی قرآن کریم پررنگ جلوه کرده است. زمان فلسفی بیشتر در سنت نبوی صلی الله علیه و آله و عترت طاهره علیهمالسلام اشارت رفته است.
واژگان یوم، لیل و نهار و مانند آن از پرکاربردترین واژگان قرآنی است و البته واژهی یوم بیشتر از همه در قرآن کریم استعمال شده است. هیچیک از این کاربردهای قرآنی فارغ از توصیف ارزشی نیست، گاه قرآن کریم به اهمیت توصیف ارزشی زمان تصریح دارد: «انا انزلناه فی لیله القدر و ما ادریک ما لیله القدر» (قدر: ۲-۱)؛ «القارعه، ما القارعه، ما ادریک ما القارعه، یوم یکون الناس کالفراش المبثوث» (قارعه : ۴-۱). چه میدانی شب قدر چگونه شبی است و تو چه درکی از قارعه داری. قارعه، آن روز سختی است که مردم مانند ملخ به هر سو پراکنده میشوند. قیامت روزی است که به یقین همه برانگیخته خواهند شد: «ثم انکم یوم القیامه تبعثون» (مؤمنون: ۶۱). گاه قرآن کریم با تأکیدی که دارد روز معین را توصیف میکند. تأکیدات قرآنی ممکن است به دلیل وقوع حادثهای بزرگ و مبارک باشد، مانند مبارکی روز اکمال دین: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتمت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» (مائده : ۳). حضرت عیسیبنمریم علیهالسلام به خاطر مبارکی روزی که در آن متولد شده است و روزی که در آن میمیرد و روزی که در آن زنده مبعوث میشود سلام حق را بر خود میفرستد: «السلام علی یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیا» (مریم: ۳۳). مبارکی وعدهی زمانی سی شب موسی علیهالسلام با افزودن ده شب دیگر به اتمام میرسد : «و واعدنا موسی ثلثین لیله و اتممنها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیله» (اعراف : ۱۴۲). مبارکی سحرگاهان ازآنرو است که پرهیزکاران در آن زمان از پروردگار طلب آمرزش و مغفرت میکنند: «و بالأسحارهم یستغفرون» (زاریات: ۱۸)
قرآن کریم از روزگار محرومیت هم یاد کرده است، مانند محرومیت چهلسالهی زندگی در بیابان برای قوم بنیاسرائیل که به دلیل نافرمانی برابر دستور خدا و همراهی نکردن با حضرت موسی علیهالسلام برای داخل شدن در شهر مقدس واجب گردید: «قال فانها محرمه علیهم اربعین سنه یتیهون فی الارض فلاتأس علی القوم الفاسق»، «خداوند (به موسی) گفت این سرزمین (مقدس) تا چهل سال بر آنها ممنوع است، پیوسته در زمین (در این بیابان) سرگردان خواهند بود و دربارهی (سرنوشت) این جمعیت گنهکار غمگین مباش.» (مائده : ۲۶) پس با التفات به این قبیل آیات شریفه میتوان از تقسیم زمان به مقدس و نامقدس در قرآن کریم حکایت کرد و این تفکیک و تمایز ارزشی زمان است.
قرآن کریم از هر دو گروه زمانی مقدس و نامقدس سخن به میان آورده است: زمان مقدس، زمانی است که وجودی غیر خدا در آن نیست، هرچه هست از او است، آغاز و انجام زمان قدسی خدا است، «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» (حدید: ۳)، زمان قدسی، زمان توحیدی است، توحید افعالی. هرآنچه در هستی اتفاق افتاده است از ازل تا ابد، فعل خداوند است. اما این فعل الهی از جنس فعلیت قوه نیست که اعتقاد بر آن کفر است، زیرا خداوند کمال مطلق است و هیچ نقصانی در آن راه ندارد تا محتاج فعلیت باشد، بلکه فعلی الهی تجلی ذات باریتعالی است و چون ذاتی جز ذات الله نیست، فعل الهی تجلی ذات بر خودش است؛ پس زمان قدسی، زمان تجلی ذات باری است و آغاز آفرینش با همین تجلی قدسی است. زمان قدسی زمان تنزیهی نیز گفته میشود، زمان قدسی منزه از هرگونه شرک و بتپرستی است، همهی موجودات در زمان قدسی تسبیحگوی حضرت حقند: «یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض الملک القدوس» (جمعه: ۱)، آن زمانی که در آن قرآن کریم یکجا نازل شده است، زمان مقدس است.
زمان نزول وحی، مقدس است و از میان این زمانها، زمان نزول یکجای کلام خدا اشراف بر سایر زمانهای مقدس است و به همین خاطر، گرچه نزول یکجای وحی در شب قدر اتفاق افتاده است، ولی تمام روزهای ماه تقدیس میشود و فقط نام ماه رمضان در قرآن کریم آمده است. و باز به دلیل شرافت نزول قرآن کریم در ماه رمضان، انجام فریضهی روزهداری به این ماه اختصاص یافته است؛ «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینت من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه» (بقره: ۱۸۵). رمضان در عرب جاهلی هیچ شرافتی نسبت به سایر ماهها نداشت.
با این بیان، لابد زمان نامقدس بیمعنا خواهد بود؛ زیرا فعال مایشاء در نظام هستی پروردگار است، اوست که در هر روز مشغول به انجام کاری است: «یسئله من فیالسماوات و الأرض کلّ یوم هو فی شأن»، تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از او تقاضا میکنند و او هر روز در شأن و کاری است (الرحمن: ۲۹). پس همهی ایام به فعلالله اختصاص دارد و در نتیجه همهی ایام مقدسند و روز نامقدس وجود ندارد. این سخن درست است و ما را به نکتهی مهمی رهنمون میسازد که نباید زمان نامقدس را در نظام تکوین جستوجو کرد. زمان در نظام تکوین بدیل ندارد تا قابل تقسیم به مقدس و نامقدس باشد؛ زیرا خداوند در آفرینش شریک ندارد و هرچه هست فعلالله است و فعل پروردگار هم نامقدس نیست. موجودات عالم هرآنچه در آسمان و زمین هستند به کار تسبیح و تقدیس حضرت حق مشغول هستند.
پس زمان در نظام خلقت سراسر مقدس است، ازاینرو، زمان نامقدس در نظامی غیر از عالم تکوین معنا پیدا میکند و آن نظام تشریع است. عالم تشریع حقیقتی اعتباری است که مجازی با عالم تکوین جریان دارد و انسان در این عالم تنها است. موجودات در نظام تشریع با انسان شراکت ندارند. بر هر دو عالم تکوین و تشریع، قانون حاکم است؛ منتهی بر یکی قانون تکوینی و بر دیگری قانون تشریعی حکومت دارد. قانون تکوینی، تسخیری است؛ یعنی نظام آفرینش مسخر به قانون تکوین است. ولی قانون تشریعی ابلاغی است؛ یعنی باید بر بندگان ابلاغ شود تا متشرع به قانون تشریعی شوند؛ فلسفهی ارسال رسل از همین جاست: «و ما علی الرسول الا البلاغ المبین» (عنکبوت: ۱۸). قانون تشریعی تعبدی است، ما متعبدانه به آن عمل میکنیم و نه تسخیری، تعبد ملازم اختیار است. قانون در نظام تشریع بدیل دارد. انسان و جوامع بشری میتوانند برای تنظیم حیات تشریعی خود به شریعت غیرالهی تمسک جویند و از هدایت الله فاصله گیرند: «إنا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً» (انسان: ۳).
نظام تشریعی همچون عالم تکوین، حامل زمان است؛ لیکن زمان در نظام تشریع برخلاف عالم تکوین که به موجودات تعلق میگیرد به فعل انسان تعلق میگیرد، چنانکه تاریخ بشر به یک معنا تاریخ فعل انسان است. فلسفهی تاریخ نیز بحث از زمان تشریعی است، زمان مورد نظر عرفا نیز زمان تشریعی است و نه زمان تکوینی که مسئلهی فیلسوفان مسلمان است، به همین خاطر، زمان عرفانی به زمان فقهی نزدیک میشود؛ زیرا فقیهان با شریعت الهی سروکار دارند. بههرروی، زمان در نظام تشریعی قابلیت تمایز به مقدس و نامقدس بودن را پیدا میکند؛ آنگاه که انسان و جوامع بشری عامل به شریعت الهی باشند، در زمان مقدس به سر میبرند و آنگاه که عامل به شرایع عرفی و غیرالهی میشوند، در زمان نامقدس سیر میکنند. بر این اساس، زمان مقدس زمان عبودیت است؛ زیرا انسان با عمل به شریعت الهی بندگی خود را اعلام میدارد. شریعت الهی آیین بندگی کردن انسان برابر خداوند سبحان است. انسان و جوامع بشری به میزان عمل به شریعت الهی در زمان مقدس به سر برده است. در روز جزا همین عبادت و بندگی امتها وزن میشود، آنگاه معلوم میگردد که هریک از انسانها چه مقدار از زمان تشریعیشان مقدس بوده است و چقدر آن نامقدس؛ و البته زمان نامقدس، زمان تباهی است و در قیامت هیچ وزانتی ندارد. پس آنان که کفر پیشه کردند و از شریعت الهی روی برگرداندند، در قیامت جزء خاسرین هستند؛ زیرا تاریخ حیات دنیویشان در قیامت وزنی ندارد: «اولئک الذین کفروا بایات ربهم و لقائه فحبطت أعمالهم فلا نقیم لهم یوم القیامه وزناً» (کهف: ۱۰۵).
تاریخ سیاسی-اجتماعی امم نیز قابل تفکیک به مقدس و نامقدس است، آنگاه که امم حیات سیاسی و اجتماعیشان را بر مبنای شریعت الهی تنظیم کرده باشند و حکم الله را حاکم کرده، مردان راستین خدا را به حکمرانی پذیرفته باشند، تاریخ سیاسی-اجتماعی آنان مقدس است؛ و اگر چنین نباشد و حاکمیت طاغوت را برگزیده باشند، تاریخ سیاسی-اجتماعیشان نامقدس است. گروهی که حکومت الله را انکار میکند، تاریخ سیاسی مقدس را انکار کرده است، حال آنکه قرآن کریم سراسر راوی تاریخ سیاسی مقدس است. تاریخ سیاسی نامقدس یا همان تاریخ حاکمیت طاغوت همواره در سایهی تاریخ مجاهدت انبیا علیهمالسلام آمده است.
بنابراین، انسان و جوامع بشری برای زیست در زمان مقدس به ارسال رسل و شریعت الهی محتاجند. و البته نابترین تجزیهی زمان مقدس با تشرف به شریعت اسلامی به دست میآید؛ زیرا اسلام دین خاتم و دین اکمل و اتم است و اکنون خداوند تنها دین اسلام را از بندگانش میپذیرد: «و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلنیقبل منه» (آل عمران: ۸۵).
ملتها زیستن در زمان مقدس یا نامقدس را انتخاب میکنند؛ آیا این انتخاب ریشه در هویتهای ملی دارد یا خیر، در جای خود باید بدان توجه کرد. بههرروی، تاریخ زیست امم نشان میدهد که آنها زمان قدسی یا غیرقدسی را انتخاب میکنند؛ پذیرش شرایع الهی یا عرفی، استقبال از انبیا یا عالمان عرفی و نیز پذیرش حکومت دینی یا غیردینی و طواغیت، همهی این موارد از نشانههای آن انتخاب است. به نظر میآید ایرانیان مشتاق زیستن در زمان قدسی هستند، چنانکه بنمایههای نهضتهای معاصر ایران، دینی است -انقلاب اسلامی ایران (۱۳۵۷ ش) در همین چارچوب معنا پیدا میکند- و برای همین خاطر بود که آیینهای عبادی پس از انقلاب اهمیت بسیاری پیدا کرد، از جملهی آنها ماه مبارک رمضان است. مردم برای تجربهی عمیقتر زمان مقدس به چنین ماه قدسی نیاز دارند، البته این نیاز پایدار و همیشگی است.
- لازم به ذکر است که این متن، سخنرانی مهدویزادگان در همایش ملی «رمضان در آیینه اقوام ایرانی-تنوع فرهنگی و وحدت معنوی» است.
نظر شما :