دکتر میری در نشست «روایتهای موازی در علوم انسانی»: تاریخنگاری علوم اجتماعی و علوم انسانی به بازخوانی نیاز دارد/ زبالهدان تاریخ اندیشه وجود ندارد
سید جواد میری در نشست
«روایتهای موازی در علوم انسانی» با محوریت بررسی کتابی به همین نام گفت:
اگر بتوانیم تاریخنگاری علوم اجتماعی و علوم انسانی را بازخوانی کنیم،
متوجه خواهیم شد که عرصه تاریخنگاری، عرصه مفروضات و ایدئولوژیهاست که
نیازمند بازبینی نقادانه است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)
نشست «روایتهای موازی در علوم انسانی» با محوریت بررسی کتابی به همین نام
نوشته سید جواد میری یکشنبه 17 خردادماه با حضور مولف اثر و محمدامین
قانعی راد، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران در سالن کنفرانس انجمن
جامعهشناسی ایران برگزار شد.
میری در ابتدای این نشست با اشاره به موضوع کهکشانهای موازی در علم فیزیک و اخترشناسی گفت: در این علوم بحثی با نام کهکشانهای موازی وجود دارد که در هر یک از آنها زندگی خاصی تعریف شده است. این بحث را ما میتوانیم به نگاههایی که درباره علوم انسانی وجود دارد تعمیم دهیم.
وی ادامه داد: وضعیت علوم انسانی چه در ایران و چه در خارج از کشور متفاوت است، به طور مثال فردی مانند برایان ترنر وجود دارد که به گونهای از جامعهشناسی سخن میگوید که انگار هیچ اتفاقی در تاریخ علم نیفتاده است. از سوی دیگر افرادی مانند زیگموند باومن به گونهای درباره جامعهشناسی و نظریههای اجتماعی حرف میزند که انگار تفاوتهای زیادی در این باره هست، بنابراین به طور کلی همه آنها به گونه موازی میگویند که ما جامعهشناسی انجام میدهیم.
برخی از کتابهای جامعهشناسی در مفهومسازی مشکل دارند
وی افزود: روایتهای موازی در علوم انسانی و به ویژه جامعهشناسی وجود دارد که شاید بین همه آنها مخرج مشترک وجود نداشته باشد. سعی من در این کتاب این بوده که به این روایتهای موازی بپردازم.
این استاد جامعهشناسی در ادامه به برخی از آثاری که در حوزه جامعهشناسی در ایران منتشر شده اشاره کرد و گفت: من سالها پیش کتاب «خرد جامعهشناسی» را خواندم که به نظرم آشفتگی زیادی در مفهوم سازی داشت و کتاب برایم قابل درک نبود. به طور کلی برخی از کتابهای حوزه جامعهشناسی دچار این مشکل هستند و به طور مثال کتابهایی که درباره هابرماس و هایدگر در ایران نوشته شده سخت مفهوم است.
وی با تاکید بر اینکه تلاش کرده در کتاب حاضر برداشت خود را از علوم انسانی و به ویژه جامعهشناسی در موقعیتی به نام ایران ارائه کند یادآور شد: امروز جغرافیای سیاسی و جغرافیای تفکر بهم ریخته است و ما در موقعیتی که هستیم نمیتوانیم نسبتمان را با دیگر موقعیتها مشخص کنیم. بنابراین چون پرسپکتیوی نداریم علوم انسانی برای ما ترجمهای شده است.
میری اظهار کرد: من در این کتاب و البته کتابهای دیگری که به زبان انگلیسی نوشتم سعی کردم تا تعاملی بین دانشمندان و متفکران ایرانی و متفکران خارجی برقرار کنم.
عرصه تاریخنگاری، عرصه مفروضات و ایدئولوژیهاست
دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در بخش دیگری از سخنانش به بحث کلاسیکها در کتاب جدیدش اشاره کرد و افزود: افرادی در رشتههای مختلف وجود دارند که شاخص هستند و مدل فکری این افراد، به گونهای مدل فکری بسیاری از هم عصرانشان است. در این جا این بحث مطرح میشود که کلاسیکها چه کسانی هستند؟ در کتابی که پارسونز در سال 1939 نوشته به کلاسیکهایی مانند مارکس و وبر اشاره نکرده اما درباره افرادی مثل پارتو و آدام اسمیت سخن گفته است.
وی ادامه داد: وقتی پارسونز کتاب ساختار خود را مینویسد به شکلی آن را ارائه میدهد که انگار مارکس وجود ندارد در حالی که در آن زمان مارکسیسم نیمی از دنیا را گرفته بود. به هر حال اگر بتوانیم تاریخنگاری علوم اجتماعی و علوم انسانی را بازخوانی کنیم، متوجه خواهیم شد که عرصه تاریخنگاری، عرصه مفروضات و ایدئولوژیهاست که نیازمند بازبینی نقادانه است. در صورت تحقق این امر، بسیاری از مفاهیم متاتئوریک در حوزه علوم انسانی، قابلیت بازسازی در چهارچوبهای غیریوروسنتریک را خواهند داشت.
میری ادامه داد: اگر این امر حادث شود کلاسیکهای جدید که در اعماق سنتهای فکری قدیم مدفون شدهاند، دوباره متولد خواهند شد. آنگاه برای مطالعه موضوعاتی نظیر دین، تنها با روایتهای هگلی، فویرباخی، اشلایماخری، مارکسی، وبری، دورکهایمی یا اسمالزی روبهرو نخواهیم بود، بلکه میتوانیم از منظر بیرونی، فارابی، ابن سینا، ابنخلدون، سهروردی، خواجه نصیر طوسی، ملاصدرا، کوهونگ مینگ، تولستوی، داستایوسکی و ... به مساله بنگریم.
سفرنامهها فضای جغرافیایی ما را گستردهتر میکنند
وی با اشاره به بحث اهمیت سفرنامهها در کتاب «روایتهای موازی در علوم انسانی» گفت: یکی دیگر از مباحثی که در این کتاب به آن پرداخته شده بحث اهمیت سفرنامههاست چون میشود از سفرنامهها برای انتقال تفکر استفاده کنیم. سفرنامهها میتوانند فضای جغرافیایی ما را گستردهتر کرده و مسائل ما را هم متنوع کنند.
وی در بخش دیگری از سخنانش به ادبیات علمی و استفاه از کلمه «رشته» اشاره کرد و گفت: هیچ تداعیِ معانیِ درستی در ورای این مفهوم وجود ندارد، چون دیسیپلین فقط یک رشته نیست، بلکه بینشی است که ریشه در جهانبینی علمی دارد و نتیجه آن تفکر دیسیپلینر است. در این بینش هر ساحتی جدا از سایر ساحاتِ وجود، مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد و هیچ نیازی به متافیزیک نیست و از «وحدت وجود» سخنی در میان نیست.
این استاد دانشگاه ادامه داد: امروزه ما در ایران از انسانشناسی، جامعهشناسی و یا شرق شناسی حرف میزنیم که گویی هر کدام از آنها به یک موضوع جداگانه میپردازند. این مفهوم از دیسیپلین و دیسیپلینهای دیگر بنیانهای معرفتی است که در چهارچوب تقسیم بندیهای علم بر میگردد.
میری در پایان سخنانش تاکید کرد: علوم اجتماعی و انسانی در ایران و جهان اسلام باید به روایات موازی که به مثابه جهانهای موازی هستند پی ببرند و برای تمیز دادن میان ایده جهانشمول و گفتمان جهانی در حوزه علوم انسانی تلاش کنند.
جامعهشناسی انتقادی، جامعهشناسی رسمی آکادمیک را نقد میکند
قانعی راد نیز در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه باید تفاوتهای ژانر اندیشه را در نظر بگیریم، گفت: به طور مثال گفتمان جامعهشناسی با گفتمان علمی و یا کلامی تفاوت دارد و باید این تفاوتها را رعایت کرد.
وی با تاکید بر به کارگیری جامعهشناسی انتقادی یادآور شد: جامعهشناسی انتقادی، جامعهشناسی رسمی آکادمیک را نقد میکند و نشان میدهد که گونه دیگری هم وجود دارد، بنابراین روایتهای موازی را مطرح میکند.
وی ادامه داد: افرادی مانند فرید العطاس و سید جواد میری به دنبال طرح روایتهای موازی در جامعهشناسی هستند و به دنبال دوگانهسازیهایی که در جلال آل احمد یا شریعتی وجود دارد، نیستند.
به گفته رئیس انجمن جامعهشناسی ایران، ظرفیتهای جامعهشناسی موجود برای ما کشف نشده است و حتی شخصیتهایی مانند آل احمد یا شریعتی برای ما ناشناخته هستند. فایرابند میگوید چیزی به اسم زبالهدان تاریخ اندیشه وجود ندارد و نمیشود گفت که اندیشهای به درد نمیخورد چون همه اندیشهها برای ما ظرفیت استفاده دارند.
وی یادآور شد: متاسفانه ما امروز حتی در ایران مارکس شناس، وبرشناس و ... نداریم بنابراین باید بگذاریم که جامعهشناسانی هم روی همین افراد کار کنند. جامعهشناسی باید با آراء مختلف آشنا شود. به هر حال درست است که روایتها شکست خورده مانند مارکسیسم و مسیحیت کنار زده میشوند اما باید این آراء را بازخوانی کرد.
وی در پایان سخنانش گفت: سعی دکتر میری در این کتاب برای نشان دادن روایتهای موازی بسیار قابل ستایش است.
میری در ابتدای این نشست با اشاره به موضوع کهکشانهای موازی در علم فیزیک و اخترشناسی گفت: در این علوم بحثی با نام کهکشانهای موازی وجود دارد که در هر یک از آنها زندگی خاصی تعریف شده است. این بحث را ما میتوانیم به نگاههایی که درباره علوم انسانی وجود دارد تعمیم دهیم.
وی ادامه داد: وضعیت علوم انسانی چه در ایران و چه در خارج از کشور متفاوت است، به طور مثال فردی مانند برایان ترنر وجود دارد که به گونهای از جامعهشناسی سخن میگوید که انگار هیچ اتفاقی در تاریخ علم نیفتاده است. از سوی دیگر افرادی مانند زیگموند باومن به گونهای درباره جامعهشناسی و نظریههای اجتماعی حرف میزند که انگار تفاوتهای زیادی در این باره هست، بنابراین به طور کلی همه آنها به گونه موازی میگویند که ما جامعهشناسی انجام میدهیم.
برخی از کتابهای جامعهشناسی در مفهومسازی مشکل دارند
وی افزود: روایتهای موازی در علوم انسانی و به ویژه جامعهشناسی وجود دارد که شاید بین همه آنها مخرج مشترک وجود نداشته باشد. سعی من در این کتاب این بوده که به این روایتهای موازی بپردازم.
این استاد جامعهشناسی در ادامه به برخی از آثاری که در حوزه جامعهشناسی در ایران منتشر شده اشاره کرد و گفت: من سالها پیش کتاب «خرد جامعهشناسی» را خواندم که به نظرم آشفتگی زیادی در مفهوم سازی داشت و کتاب برایم قابل درک نبود. به طور کلی برخی از کتابهای حوزه جامعهشناسی دچار این مشکل هستند و به طور مثال کتابهایی که درباره هابرماس و هایدگر در ایران نوشته شده سخت مفهوم است.
وی با تاکید بر اینکه تلاش کرده در کتاب حاضر برداشت خود را از علوم انسانی و به ویژه جامعهشناسی در موقعیتی به نام ایران ارائه کند یادآور شد: امروز جغرافیای سیاسی و جغرافیای تفکر بهم ریخته است و ما در موقعیتی که هستیم نمیتوانیم نسبتمان را با دیگر موقعیتها مشخص کنیم. بنابراین چون پرسپکتیوی نداریم علوم انسانی برای ما ترجمهای شده است.
میری اظهار کرد: من در این کتاب و البته کتابهای دیگری که به زبان انگلیسی نوشتم سعی کردم تا تعاملی بین دانشمندان و متفکران ایرانی و متفکران خارجی برقرار کنم.
عرصه تاریخنگاری، عرصه مفروضات و ایدئولوژیهاست
دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در بخش دیگری از سخنانش به بحث کلاسیکها در کتاب جدیدش اشاره کرد و افزود: افرادی در رشتههای مختلف وجود دارند که شاخص هستند و مدل فکری این افراد، به گونهای مدل فکری بسیاری از هم عصرانشان است. در این جا این بحث مطرح میشود که کلاسیکها چه کسانی هستند؟ در کتابی که پارسونز در سال 1939 نوشته به کلاسیکهایی مانند مارکس و وبر اشاره نکرده اما درباره افرادی مثل پارتو و آدام اسمیت سخن گفته است.
وی ادامه داد: وقتی پارسونز کتاب ساختار خود را مینویسد به شکلی آن را ارائه میدهد که انگار مارکس وجود ندارد در حالی که در آن زمان مارکسیسم نیمی از دنیا را گرفته بود. به هر حال اگر بتوانیم تاریخنگاری علوم اجتماعی و علوم انسانی را بازخوانی کنیم، متوجه خواهیم شد که عرصه تاریخنگاری، عرصه مفروضات و ایدئولوژیهاست که نیازمند بازبینی نقادانه است. در صورت تحقق این امر، بسیاری از مفاهیم متاتئوریک در حوزه علوم انسانی، قابلیت بازسازی در چهارچوبهای غیریوروسنتریک را خواهند داشت.
میری ادامه داد: اگر این امر حادث شود کلاسیکهای جدید که در اعماق سنتهای فکری قدیم مدفون شدهاند، دوباره متولد خواهند شد. آنگاه برای مطالعه موضوعاتی نظیر دین، تنها با روایتهای هگلی، فویرباخی، اشلایماخری، مارکسی، وبری، دورکهایمی یا اسمالزی روبهرو نخواهیم بود، بلکه میتوانیم از منظر بیرونی، فارابی، ابن سینا، ابنخلدون، سهروردی، خواجه نصیر طوسی، ملاصدرا، کوهونگ مینگ، تولستوی، داستایوسکی و ... به مساله بنگریم.
سفرنامهها فضای جغرافیایی ما را گستردهتر میکنند
وی با اشاره به بحث اهمیت سفرنامهها در کتاب «روایتهای موازی در علوم انسانی» گفت: یکی دیگر از مباحثی که در این کتاب به آن پرداخته شده بحث اهمیت سفرنامههاست چون میشود از سفرنامهها برای انتقال تفکر استفاده کنیم. سفرنامهها میتوانند فضای جغرافیایی ما را گستردهتر کرده و مسائل ما را هم متنوع کنند.
وی در بخش دیگری از سخنانش به ادبیات علمی و استفاه از کلمه «رشته» اشاره کرد و گفت: هیچ تداعیِ معانیِ درستی در ورای این مفهوم وجود ندارد، چون دیسیپلین فقط یک رشته نیست، بلکه بینشی است که ریشه در جهانبینی علمی دارد و نتیجه آن تفکر دیسیپلینر است. در این بینش هر ساحتی جدا از سایر ساحاتِ وجود، مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد و هیچ نیازی به متافیزیک نیست و از «وحدت وجود» سخنی در میان نیست.
این استاد دانشگاه ادامه داد: امروزه ما در ایران از انسانشناسی، جامعهشناسی و یا شرق شناسی حرف میزنیم که گویی هر کدام از آنها به یک موضوع جداگانه میپردازند. این مفهوم از دیسیپلین و دیسیپلینهای دیگر بنیانهای معرفتی است که در چهارچوب تقسیم بندیهای علم بر میگردد.
میری در پایان سخنانش تاکید کرد: علوم اجتماعی و انسانی در ایران و جهان اسلام باید به روایات موازی که به مثابه جهانهای موازی هستند پی ببرند و برای تمیز دادن میان ایده جهانشمول و گفتمان جهانی در حوزه علوم انسانی تلاش کنند.
جامعهشناسی انتقادی، جامعهشناسی رسمی آکادمیک را نقد میکند
قانعی راد نیز در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه باید تفاوتهای ژانر اندیشه را در نظر بگیریم، گفت: به طور مثال گفتمان جامعهشناسی با گفتمان علمی و یا کلامی تفاوت دارد و باید این تفاوتها را رعایت کرد.
وی با تاکید بر به کارگیری جامعهشناسی انتقادی یادآور شد: جامعهشناسی انتقادی، جامعهشناسی رسمی آکادمیک را نقد میکند و نشان میدهد که گونه دیگری هم وجود دارد، بنابراین روایتهای موازی را مطرح میکند.
وی ادامه داد: افرادی مانند فرید العطاس و سید جواد میری به دنبال طرح روایتهای موازی در جامعهشناسی هستند و به دنبال دوگانهسازیهایی که در جلال آل احمد یا شریعتی وجود دارد، نیستند.
به گفته رئیس انجمن جامعهشناسی ایران، ظرفیتهای جامعهشناسی موجود برای ما کشف نشده است و حتی شخصیتهایی مانند آل احمد یا شریعتی برای ما ناشناخته هستند. فایرابند میگوید چیزی به اسم زبالهدان تاریخ اندیشه وجود ندارد و نمیشود گفت که اندیشهای به درد نمیخورد چون همه اندیشهها برای ما ظرفیت استفاده دارند.
وی یادآور شد: متاسفانه ما امروز حتی در ایران مارکس شناس، وبرشناس و ... نداریم بنابراین باید بگذاریم که جامعهشناسانی هم روی همین افراد کار کنند. جامعهشناسی باید با آراء مختلف آشنا شود. به هر حال درست است که روایتها شکست خورده مانند مارکسیسم و مسیحیت کنار زده میشوند اما باید این آراء را بازخوانی کرد.
وی در پایان سخنانش گفت: سعی دکتر میری در این کتاب برای نشان دادن روایتهای موازی بسیار قابل ستایش است.
نظر شما :