گزارش نشست بازتاب هویت ملی در ادبیات و سینما

۲۳ اسفند ۱۴۰۰ | ۱۶:۵۹ کد : ۲۲۳۲۸ آخرین اخبار مرکز
تعداد بازدید:۱۰۵۲
گزارش نشست بازتاب هویت ملی در ادبیات و سینما

چرا سهم سینمای ایران از ادبیات فارسی اندک است؟

 

 

«بازتاب هویت ملی در ادبیات و سینما» عنوان نشستی تخصصی است که 17اسفندماه 1400 در «پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی» و به اهتمام «پژوهشکده زبان و ادبیات» و «مرکز اسناد فرهنگی آسیا» برگزار شد. دکتر زهرا حیاتی، دبیر علمی نشست، با ابیاتی از مهدی اخوان ثالث آغاز کرد:

 

ز پوچ جان هیچ اگر دوست دارم            تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم

تو را ای کهن پیر جاوید برنا                 تو را دوست دارم اگر دوست دارم

...تو در اوج بودی به معنا و صورت          من آن اوج قدر و خطر دوست دارم

   دگرباره بَر شو به اوج معانی                  که‏ت این تازه رنگ و صُور دوست دارم

 

موضوع سخنرانی ایشان «خوانش معنای هویت در گفتمان روایی ادبیات و سینما» بود و در این خصوص گفت:

به باور پژوهشگران حوزۀ جامعه‏ شناسی و مطالعات اجتماعی، هویت ملی، شاخه ‏ای از هویت جمعی است. بازشناسی و بازیابی مؤلفه های هویت ملی، چیزی است که همیشۀ ایام در خودآگاه یا ناخودآگاه هر ملتی وجود داشته است و تنها در بزنگاه ‏های خاصی از تاریخ، با اقبالی ویژه روبه ‏رو می‏شود. از آنجاکه هویت هم در شکل فردی هم در شکل اجتماعی خود، برآیندِ تعاملی اجتماعی است، با شناخت آن می ‏توان زمینه ‏های رشد و توسعه را هموار ساخت و به راهکارهای عملی دست یازید. هم‏از این روست که شاخصه‏ های هویت ملی در منابع و بسترهای گوناگونی مانند جغرافیا، دین، زبان، هنر و ادبیات، آداب و رسوم، و مصادیق دیگر، قابل بررسی است. چنانکه از عنوان این نشست برمی ‏آید، قلمرو مورد تأکید در مطالعات هویت، ادبیات و سینما است؛ و بر این عنوان یک پیش‏فرض حاکم است و آن اینکه، ادبیات و سینما هم می‏توانند هویت را بازنمایی کنند و هم می‏ توانند آن را برسازند. در گفتمان رواییِ ادبیات و سینما، معناسازی هویت بر عهدۀ شگردهای روایی و شیوۀ روایت‏ پردازی است؛ و منتقد ادبی با تحلیل عناصر سازندۀ روایت و ارتباط آن‏ها با یکدیگر به واکاوی معنا می ‏پردازد.

حیاتی ادامه داد: خوانش معنای هویت با رمزگشایی از متن روایی یکی از برنامه‏ های پژوهشی او در گروه پژوهشیِ «نقد و نظریه و پژوهش ‏های بین رشته ‏ای» در پژوهشگاه است و در این راستا دو رسالۀ دکتری را با عناوینِ «بازنمایی هویت در فیلمنامه/فیلم‏های بهرام بیضایی با رویکرد روایت شناسی رولان بارت» و «تحلیل درونمایۀ هویت در رمان دهۀ نود با رویکرد روایت ‏شناسی پساکلاسیک» راهنمایی کرده است که دو مقالۀ مستخرج از آن‏ها در نشست حاضر ارائه می ‏شود.

دکتر زهرا حیاتی در معرفی سخنران بعد تصریح کرد: عنوان سخنرانی جناب آقای دکتر محمد نجاری، «بازنمایی هویت ایرانی در اقتباس سینمای از ادبیات کهن فارسی» است که از سوی مرکز اسناد فرهنگی آسیا ارائه می ‏شود. از آنجاکه هویت، مفهومی است که براساس تشابه ‏ها و تمایزهای خود و دیگری شناخته می‏ شود، مرکز اسناد فرهنگی آسیا در برگزاری این نشست‏ ها با پژوهشکدۀ زبان و ادبیات همراه شد تا بتواند در گام ‏های بعد، نشست‏ هایی را با محوریتِ مناسبات هویتی ایران و آسیا ادامه دهد؛ اما در این نشست، بحث با هویت ایرانی و بازتاب آن در ادبیات و سینمای ایران آغاز می‏ شود.

 

دکتر محمد نجاری، که در هر دو رشتۀ ادبیات و سینما از تحصیلات دانشگاهی برخوردار است و بیش از ده سال در مرکز اسناد فرهنگی آسیا به فعالیت‏ های پژوهشی در حوزۀ مطالعات تطبیقی علوم انسانی و هنر پرداخته است، سخنان خود را با طبقه‏ بندی اهمیت هویت ایرانی برای ایرانیان، در چهاردورۀ تاریخی گفت:

نخستین باری که هویت ملیِ ایرانی، برای ایرانیان اهمیت می یابد، قرن سوم است که ترکان غزنوی بر ایران حکومت می‏ کنند، در این دوران، بزرگترین حماسه ملی یعنی شاهنامه فردوسی خلق می ‏شود.

دوره دوم، دوره صفوی است، در این دوران، بازنمایی هویت ملی با دگردیسی قهرمان ملی به دینی، تجلی می ‏یابد، در متون این دوران، رستم، مسلمان می شود، زرین قَبا، فرستادۀ سلیمان نبی، نوادۀ رستم است و...؛ دورۀ سوم، عصر مشروطه است؛ که در این دوران، استعمار و نبود قانون، بیش از هرچیز هویت ملی ایرانی را تهدید می کرد؛ شعرا و نویسندگان در این دوران، عناصری همچون: سرزمین، تاریخ، فرهنگ و زبان را مورد توجه قرار دارند؛ دوره چهارم، دوره پس از انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس است؛ در این دوران، خاک و سرزمین، بیش از هرچیز مورد توجه نویسندگان است.

دکتر نجاری، غفلت سینمای ایران از ادبیات کهن فارسی را کم‏توجهی به هویت ایرانی و اندیشه و هنر آن دانست و گفت:

 با توجه به کثرتِ اقتباسِ سینمای جهان از ادبیات کلاسیکِ خود، پیوسته این پرسش مطرح است که چرا سهم سینمای ایران از ادبیات فارسی اندک است؟! توجه به میراث ملموس و ناملموس فرهنگی و احیای پیشینه های مادی و معنوی به‏جای تقلید و تکرار آن، راه را برای تفکر خلاق در ارائۀ الگوهای عملیِ توسعه می‏ گشاید. بازآفرینی آثار گذشتگان در ابزارهای بیانی جدید یکی از مؤلفه ‏های هویت پویا است. دکتر نجاری پس از این مقدمه، به برخی راهکارهای بازآفرینی ادبیات کهن فارسی در سینما اشاره کرد، مانند اینکه در انتقال داستان‏ هایی با ساختار کهن شرقی به مدیوم سینما که با اقتضائات روایت‏ های غربی همگام است، می‏توان از میان‏بُرهای فرهنگی و هنری بهره برد که حداکثر سازگاری را تأمین کند؛ یا اینکه در تبدیل آثار کهن ادبی به فیلمنامه، اگر پیرنگ اصلی داستان‏ ها به‏ گونه ای حفظ شود که مخاطب، اصالت بومی آن را فهم کند، هویت ملی به خوبی القاء و احیاء می‏ شود و یکی از بهترین روش‏ها در بازآفرینی ادبیات کهن فارسی در سینما استفاده از فضاها و امکانات مختلف هویت ‏های قومی است. وی افزود:

استفاده از هویت قومی، به همراه خود، رنگ، معماری، لباس، آیین، تاریخ، اسطوره و... را می‏ آورد که همۀ این موارد، به زیبایی‏ شناسی رسانه سینما می‏افزایند.

 دکتر نجاری، با کنار هم نهادن چهار دوره هویت ایرانی در آثار ادبی، این‏گونه جمع‏بندی کرد که دو دوره نخست، به‏رغم ویژگی‏ های برجسته نمایشی برای اقتباس، از دید سینماگران مغفول مانده است، در دورۀ سوم نمونه ‏های اقتباسی خوبی در سینما ارایه شده است؛ اما دوره چهارم، اگرچه هنوز اثر ادبی شاخصی خلق نشده، اما به دلیل حمایت‏ها و سرمایه‏ گذاری ‏های بخش دولتی، آثار سینمایی اقتباسی خوبی خلق شده که توجه مخاطب را جلب کرده است.

دکتر محمد نجاری گفتار خود را با این بیت به پایان برد:

«مجال ما این همه تنگ‏مایه بود و دریغ

که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت»

دکتر ریحانه قندی، دانش آموختۀ دکتری دانشگاه علامه طباطبائی، سومین سخنران نشست، دربارۀ «بازنمایی هویت ملی و قومی در فیلم باشو غریبه کوچک» اظهار داشت: باشو، روایت پسرک جنگ‏زده ‏ای است که ناخواسته و ناآگاهانه به علت رخداد جنگ از سرزمین خود به سرزمین دیگری پرتاب می‏ شود. مواجهۀ باشو با دیگری نه به صورت تدریجی که ناگهانی و یکباره است. باشو به منزلۀ غریبه‏ ای است که در قلمرو دیگری به او نگاه می‏ شود؛ غریبه‏ای آسیب ‏دیده و ناشناخته که به دلیل تفاوت‏های ظاهری، قومی، زبانی و در دایره‏ای محدودتر با علائق غذاییِ متفاوت، رفتار و عملکرد متمایزی دارد و مورد طرد دیگری قرار می‏گیرد. هویت و فردیت باشو برای روستاییان غیرقابل پذیرش است. نایی، زن شمالی که نقش مادر دارد و اسطورۀ مام وطن را یادآور است، در جهت حفاظت از باشو برای برقراری ارتباط با او تلاش می‏کند و با سیاست‏های گفتمانیِ خاص خود در صدد جذب باشو به خود بر می ‏آید. زبان معیار در جایگاه زبان مشترک، میان باشو و اهالی شمال ارتباط برقرار می‏ کند و فاصلۀ میان آ‏ن‏ها را تقلیل می‏ دهد. نایی با پیش رفتن روایت برای نگهداری از باشو و حفظ مناسبات خود و او برابر دیگری با اقتدار می‏ ایستد و همسر مخالف خود را در این جریان همراه خود می‏ کند. در صحنۀ پایانی روایت، بیضایی تصویری از رفع تقابل‏ های قومی ذیل هویت ملی را به تصویر می‏ کشد و باشو در جایگاهی مورد قبول در سرزمین دیگری قرار می‏ گیرد. 

غزاله صباغیان، دانشجوی دکتریِ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، آخرین سخنران نشست بود. او گفت: رمان رهش آخرین اثر رضا امیرخانی نویسنده معاصر است که هم اقبال عموم و هم اقبال منتقدان را به خود جلب کرده است. این رمان طی یک سال به چاپ شانزدهم رسیده و برندۀ جایزۀ کتاب سال جمهوری اسلامی در بخش رمان و جایزۀ ادبی جلال آل احمد نیز شده است. یکی از درون‏مایه‏ های پررنگ این رمان بحث «ما»ی جمعی است. رهش رمانی است که به نسبت فرد و جامعه می‏پردازد. هویت شهری و هویت ملی موضوعاتی هستند که ایدئولوژی رمان در نسبت آنها بازشناسی می ‏شود. رمان براساس معرفی پشت جلد و جوایزی که به آن تعلق گرفته، نوشته ‏ای در راستای تقویت هویت شهری است. اقبال جوایز رسمی و دولتی هم نشان می‏ دهد که در پیام‏های روساخت اثری دغدغه مند شناخته شده که تعارضی با هویت ملی ندارد. اما در پژوهش ما دو خوانش متفاوت از این رمان در تناقض با هم قرار می‏ گیرند: خوانش قصدگرا که به دنبال تفسیر متن بر اساس معانی مورد نظر نویسنده است و خوانش نشان یاب که به دنبال رمزیابی از متن طبق نشانه هایی از حالات ذهنیِ ناخودآگاه یا کشف ناشده نویسنده یا وضعیت فرهنگی است. در خوانش نشان‏یاب می‏توان دربارۀ ایدئولوژی این رمان دو فرضیه مطرح کرد. اول اینکه در این رمان، هویت ملی در سایۀ هویت شهری کم­رنگ می­شود و دیگر اینکه حتی هویت شهری هم در این رمان تضعیف می­شود. در واقع ما شاهد یک تناقض در پیام­های آشکار و پنهان رمان هستیم و این اتفاق سه دلیل عمده دارد: ارائۀ تعریفی انحصاری و غیرقابل وفاق از «ما» در هویت شهری و پررنگ کردن تقابل بومی/ غیربومی بین ساکنان تهران در درونمایۀ داستان؛  تاکید بر تقابل تهرانی/ شهرستانی در شخصیت پردازی قهرمان و ضدقهرمان و بار ارزشی که با آن همراه می کند؛ و استعاره‏های داستان.

در پایان، دکتر زهرا حیاتی، دبیر عملی نشست به جمع‏ بندی مباحث پرداخت و گفت: جناب آقای دکتر محمد نجاری به شکل ‏های بروز و ظهور هویت ایرانی در ادوارِ مختلفِ تاریخی اشاره کردند و پس از آن، از بایدها و نبایدها و شایدها در بازآفرینی ادبیات کهن فارسی در سینمای ایران سخن گفتند. خانم دکتر ریحانه قندی دستاورد یکی از فصل‏های رسالۀ دکتری خود را که در مقاله مشترکی، تألیف شده است ارائه دادند و گفتند: بیضایی در پسِ شیوه ‏های روایی خود در فیلم «باشو غریبۀ کوچک»، چالش‏ های هویت قومی را دربرابر هویت ملی کمرنگ کرده و نقش مؤلفه ‏هایی مانند زبان فارسی، آداب و رسوم، و مراسم آیینی و اساطیری را برجسته نموده است. باید به گفتۀ ایشان افزود: کتاب فارسی سال اول دبستان که نمادِ آشکار زبان فارسی است، حلقۀ اتصال هویت ‏های قومی است و خوشبختانه در همۀ کشور تدریس می‏ شود. خانم غزاله صباغیان نیز نتیجۀ یکی از فصل های رسالۀ دکتری خود را ارائه داده، گفتند: نویسندۀ رمان رهش در پسِ رویدادهایی که خلق کرده، دیدگاهی که روایت را با آن پیش برده، و نیز استعاره‏ هایی که در دل متن جای داده، بر تقابلِ هویت تهرانی/شهرستانی تأکید بیشتری نشان داده و در این تقابل، هویت ملی کمرنگ شده است.

دبیر علمی نشست با ذکر این نکته که مباحث فوق در حد یک طرح بحث است و نقد یافته ‏های پژوهشگران به فرصت دیگری مؤکول می‏ شود، با ابیاتی از ملک الشعرای بهار، نشست را به پایان رسانید.

به هوش باش که ایران تو را پیام دهد                تو را پیام به صد عز و احترام دهد

نسیم صبح که بر سرزمین ما گذرد                   ز خاکِ پاکِ نیاکان، تو را سلام دهد

گذشته، پایه و بنیان حال و آینده است              سوابق است که شغل را نظام دهد

به کارنامۀ پیشنیان نگر، بد و خوب                   که تلخ کامیت آرد پدید و کام دهد

 

 

کلیدواژه‌ها: هویت ملی اقتباس ادبی سینمای ایران ادبیات فارسی ادبیات نمایشی دکتر محمد نجاری دکتر زهرا حیاتی مرکز اسناد فرهنگی آسیا بهرام بیضایی


نظر شما :