گزارش سخنرانی «تبیین تفاوت‌های هستی شناختی میان دیدگاه حکمت متعالیه و نوخواسته‌گرایی در باب رابطه نفس و بدن»

۱۵ اسفند ۱۴۰۲ | ۰۸:۰۷ کد : ۲۵۲۱۱ اخبار
تعداد بازدید:۲۷۰
گزارش سخنرانی «تبیین تفاوت‌های هستی شناختی میان دیدگاه حکمت متعالیه و نوخواسته‌گرایی در باب رابطه نفس و بدن»

 

 

«تبیین تفاوت‌های هستی شناختی میان دیدگاه حکمت متعالیه و نوخواسته‌گرایی در باب رابطه نفس و بدن»

دبیر علمی جلسه: آقای دکتر مهدی اصفهانی

سخنران: آقای دکتر مسعود طوسی سعیدی

 

 

در ابتدای این جلسه که به همت گروه فلسفه دین پژوهشکده فلسفه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در تاریخ 13 اسفندماه 1402 به صورت مجازی برگزار گردید، جناب آقای دکتر اصفهانی ضمن خوشامدگویی، به معرفی مختصری از جناب آقای طوسی سعیدی و موضوع مورد بحث ایشان پرداختند و سپس جناب آقای طوسی سعیدی مباحث خود را به شرح ذیل ارائه دادند:

دیدگاه نوخاسته‌گرایی شباهت‌هایی با دیدگاه حکمت متعالیه در باب رابطه نفس و بدن دارد. در عین حال و علی‌رغم این شباهت‌ها، به نظر می‌رسد تفاوت‌هایی اساسی در تصویر هستی‌شناسانه حکمت متعالیه و نوخاسته‌گرایی در این باره در کار باشد. هدف اصلی این سخنرانی، بیان این تفاوت‌هاست و در این راستا نخست تبیینی از مبادی و مبانی هستی‌شناختی دیدگاه نوخاسته‌گرایی در باب رابطه ذهن و بدن ارائه می‌شود. این مبادی و مبانی را ضمن رجوع به خاستگاه تاریخی این دیدگاه فلسفی و نیز بررسی صورت‌بندی‌های دقیق از ایده نوخاستن تبیین می‌نماییم.

پس از آن و پیرو ارائه تقریری از نظریه «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» بودن نفس در حکمت متعالیه از منظر مبانی هستی‌شناختی آن، تبیینی از تفاوت‌های هستی‌شناختی میان حکمت متعالیه و نوخاسته‌گرایی در باب رابطه نفس و بدن ارائه می‌دهم. نتیجه این تلاش را به طور خلاصه می‌توان چنین بیان داشت که مبانی هستی‌شناختی نوخاسته‌گرایی، سازگار با یافته‌های علمی است در حالی که این امر درباره حکمت متعالیه صدق نمی‌کند و این مهم، تفاوت‌هایی اساسی را میان تصویر هستی‌شناختی حکمت متعالیه و نوخاسته‌گرایی در باب رابطه نفس و بدن رقم می‌زند؛ تفاوت‌هایی که ریشه در مغایرت تصویر کلاسیک یا ارسطویی با تصویر جدید علمی از جهان دارند.

این مطلب به ویژه با توجه به رونق پژوهش‌های مقایسه‌ای در ایران که در اکثر آن‌ها شباهت‌های ظاهری میان برخی دیدگاه‌های متأخر و نظریه‌های مشهور سنت حکمی- فلسفی اسلامی مورد تأکید است اهمیت دارد. این قسم پژوهش‌ها درباره‌ی نوخاسته‌گرایی هم انجام شده است.

در این راستا و پس از مروری بر تاریخچه‌ی نوخاسته‌گرایی از نیمه دوم قرن نوزدهم تا به امروز، ارائه سه صورت‌بندی هستی‌شناسانه درباره‌ی نوخاسته‌گرایی و نیز یادآوری برخی قواعد اصلی حکمت متعالیه که در صورت‌بندی نظریه‌ی حرکت جوهری اشتدادی به کار می‌روند، تفاوت‌های میان نوخاسته‌گرایی و حکمت متعالیه به شرح زیر بیان شد:

  1. نخست این‌که با فرض قبول کلیت تصویر هستی‌شناسانه حکمت متعالیه و پذیرش این پیشنهاد علامه طباطبایی که اتصال جسمیه، صرفاً در سطح ذرات بنیادین طبیعت، آن‌چنان‌که در یافته‌های علمی می‌یابیم، معنا و مصداق دارد و نه در اجسام ترکیب یافته از آن‌ها، آن‌گاه در اجسام مربوط به سطوح بالاتر پیچیدگی و بر خلاف دیدگاه نوخاسته‌گرایان، در اثر ترکیب اجزاء، دیگر آثار و ویژگی‌ها و نیروهای علّی بدیعی نخواهیم داشت که با آثار اجزای آن ترکیب مغایرت داشته باشند و قابل فروکاست به آن‌ها نباشد یا حداقل این نتیجه‌گیری محل تردید جدی قرار دارد و باید با دقت بیش‌تری قواعد و قضایای حکمت متعالیه را بازخوانی و بازنویسی کرد.
  2. دوم این‌که با توجه به یافته‌های علمی، اولاً تغییرات اجسام پیوسته نبوده و ثانیاً از نوع تغییرات تدریجی و حرکت نیست بلکه گسسته بوده و از نوع کون و فساد و تغییرات آنی است. این مطلب، مورد قبول نوخاسته‌گرایان است اما با دیدگاه ملاصدرا مبنی بر نفی طفره در سلسله جواهر و نیز انحصار تغییرات اجسام به حرکت قطعیه (تغییرات تدریجی) تفاوت اساسی دارد. یافته‌های علمی و تصور اتمی از اجسام، از این واقعیت حکایت دارند که تغییرات مربوط به سطوح مختلف طبیعت؛ یعنی همان تغییراتی که ملاصدرا با ایده‌ی حرکت جوهری اشتدادی آن‌ها را تبیین می‌کند، از نوع حرکت نبوده بلکه از نوع تغییرات آنی؛ یعنی از نوع کون و فسادند. در سطح ذرات اتمی، با مفروض گرفتن آن‌چه در مکانیک کوانتومی مطرح می‌شود، چنین نیست که الکترون‌ها یا اتم‌ها، مجاز به دارا بودن همه سطوح انرژی (همه حالت‌ها) باشند بلکه سطوح انرژی مجاز، غیرپیوسته‌اند؛ یعنی ممتد نیستند و فاصله میان سطوح مجاز انرژی، به‌هیچ‌وجه پر نمی‌شود. هم‌چنین در سطج عناصر شیمیایی، به عنوان‌مثال، تبدیل هیدروژن به هلیوم، یک تغییر از نوع کون و فساد و تغییرات آنی است. این در حالی است که ملاصدرا قائل به پیوستگی طیف جواهر است.
  3. اختلاف اساسی هستی‌شناسانه‌ی دیگر میان این دو اردوگاه فکری، به نقشی باز می‌گردد که علت فاعلی در متافیزیک صدرایی ایفا می‌کند. به بیان دیگر در حکمت متعالیه، علّت این‌که جسم ذاتاً متغیر است، متحرک به حرکت جوهری اشتدادی، خارج از خود جسم است. اما نزد نوخاسته‌گرایان و از منظر رویکرد اتمی به جسم و ماده، یک جسم به‌خودی‌خود، میتواند علت تغییر و حرکت در خود و در جسم دیگر شود. به‌بیان‌دیگر، در نگاه اتمی، ذرات بنیادین جهان، می‌توانند بر یکدیگر اثر گذاشته و در هم تغییر ایجاد کنند، و اجسام متنوعی از ترکیب خود پدید آورند، و به دنبال این اثرگذاری و ترکیب، ویژگی‌های جدید و بدیعی را از خود بروز دهند و به این صورت تغییرات و تحولات مختلفی را در جهان رقم زنند.

در پایان، بر ضرورت دقت‌نظر زیاد در پژوهش‌های مقایسه‌ای و پرهیز از محدود کردن ارزیابی و مقایسه به شباهت‌های ظاهری تأکید شد.

تهیه گزارش: معصومه دلداردیل


نظر شما :