گزارش نشست معرفت شناسی برهان های عملی بر خداباوری

۲۱ تیر ۱۴۰۲ | ۰۸:۴۴ کد : ۲۴۰۸۴ اخبار
تعداد بازدید:۳۵۹
گزارش نشست معرفت شناسی برهان های عملی بر خداباوری

به همت گروه فلسفه دین پژهشکده فلسفه، نشست معرفت شناسی برهان های عملی بر خداباوری در روز یکشنبه 18 تیرماه 1402 به صورت مجازی برگزار گردید. خانم زینب سالاری (دانش آموخته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) سخنران این نشست و جناب آقای دکتر مهدی اصفهانی دبیر جلسه بودند. گزارش این نشست به شرح ذیل می باشد: 

معرفت‌شناسی برهان‌های عملی بر خداباوری

پاره‌ای از مهمترین برهان‌های اقامه شده بر وجود خدا برهان‌هایی هستند که بر نتایج و پیامدهای عملی باورهای دینی تاکید دارند. این سنخ برهان‌ها که به برهان‌های عملی شهرت دارند، باورهای دینی را بدلیل برخورداری از تنایج و تبعات عملیِ مفید و مطلوب، معقول یا موجه می‌پندارند. شرط بندی پاسکال را می‌توان در زمره مهمترین براهین عملی بر خداباوری به شمار آورد. بنابر شرط بندی در شرایطی که شواهد و قرائن له یا علیه وجود خدا به نحوی نباشند که باور به وجود یا عدم او را بر ما مبرهن سازد، چاره‌ای نداریم جز آنکه به نوعی شرط بندی تن دهیم. طبق این شرط ‌بندی، یا باید بر وجود خدا شرط بندی کنیم یا بر عدم او. در صورت شرط بندی بر وجود خدا، اگر او وجود داشته باشد، از موهبت حیات ابدی توام با رستگاری برخوردار می‌شویم; در حالیکه اگر وجود نداشته باشد متحمل ضرر و زیان هنگفتی نخواهیم شد. در صورت شرط بندی بر عدم خدا، اگر خدا وجود داشته باشد، دچار خسران ابدی می‌شویم در حالیکه اگر او وجود نداشته باشد، صرفاً از سود ناچیزی برخوردار خواهیم بود. بنابراین شرط بندی بر وجود خدا معقول است چرا که پیامدهای عملی مطلوب باور به وجود خدا در مقایسه با پیامدهای عدم باور به وجود او به نحو قابل ملاحظه‌ای بیشتر است.

برهان‌های عملی بر خداباوری علی رغم اهمیتی که دارند همواره در معرض نقدهای متعدد بوده اند. بنابر یکی از رایج‌ترین این نقدها، صادق،‌ موجه یا معقول بودن باورها صرفاً در گرو ابتناء آنها بر شواهد معرفتی کافی است و ربطی به پیامدهای عملی مفید ندارد. در واقع برای نشان دادن صدق باورها همواره باید آنها را بر شواهد و قرائنی مبتنی کرد که احتمال صدق آن باور را افزایش دهند در حالیکه تبعات و پیامدهای عملی نسبتی با صدق ندارند و نمی‌توانند در توجیه یا معقولیت باورها تاثیرگذار باشند. از این رو برهان‌های عملی متهم هستند به اینکه صرفاً نشان می‌دهند باور به وجود خدا چه پیامدهای عملی مثبتی دارد و نه اینکه این باور صادق، موجه یا معقول‌ است.

چالش فوق ریشه در تلقی مشهور و جا افتاده ای از فرایند توجیه باورها در معرفت‌شناسی دارد. طبق این تلقی، صرفاً عواملی در حصول توجیه نقش دارند که به نحوی با افزایش میزان احتمال صدق در ارتباط باشند. بدین ترتیب اگر بعنوان مثال دو فاعل معرفتی الف و ب در موقعیت معرفتی مشابهی در قبال گزاره ج باشند (صرفاً با لحاظ عوامل مودی به صدق) در اینکه ج را بدانند یا در باور به آن موجه باشند نیز در موقعیت مشابهی قرار دارند. چنین تاکیدی بر عوامل مودی به صدق در فرایند حصول توجیه تا چندی پیش روندی معمول و جاافتاده در معرفت‌شناسی تحلیلی بشمار می‌آمد. با اینحال با آغاز تحولاتی درباره توجه به نقش و جایگاه امور عملی در معرفت، این تلقی معمول با چالش‌هایی مواجه شد. بنابر نظریه‌ای که به نام تسری عملی[1] شهرت یافته است، ادعا شده است که می‌توان شرایطی را ترسیم کرد که افرادی در شرایط مشابه معرفتی (شامل عوامل مودی به صدق) در باور به یک گزاره واحد به یک میزان موجه نباشند; از این رو در معرفت داشتن به آن گزاره نیز در موقعیت مشابهی نیستند. به باور نظریه پردازان تسری عملی، شرایطی که چنین موازنه‌ای را می‌تواند برهم بزند عمدتاً معطوف به تبعات عملی باورهای فاعلین است نظیر اینکه بر خطا بودن در باور به یک گزاره برای یک فاعل تبعات به مراتب زیان بارتری در قیاس با فاعل دیگر در بر داشته باشد. در چنین موقعیتی فاعل نخست برای موجه بودن در باور خود به شواهد بیشتری در قیاس با فاعل دوم نیاز دارد حتی اگر هر دو در موقعیت معرفتی مشابهی (از جهت عوامل مودی به صدق) باشند. تاثیر شرایط عملی بر حصول باور موجه حاکی از این است که بر خلاف سنت همیشگی معرفت‌شناسی، این امکان وجود دارد که عوامل غیر مودی به صدق نظیر عوامل عملی نیز در حصول یکی از مولفه‌های مهم معرفت یعنی توجیه نقش داشته باشند و از این رهگذر در حصول معرفت نیز مدخلیت یابند.

نظریه تسری عملی اخیراً در مباحث مختلف معرفت‌شناسی و حوزه‌هایی چون معرفت‌شناسی دین بسیار مورد توجه قرار گرفته است. یکی از مسائلی که در معرفت‌شناسی دین با استمداد از نظریه تسری عملی مورد توجه قرار گرفته است، بازسازی براهین عملی بر خداباوری در سایه دستاوردها و نتایج این نظریه در خصوص نقش و جایگاه امور عملی در حصول معرفت است. در این ارتباط برخی به سراغ شرط بندی پاسکال رفته اند و تلاش نموده اند صورت بندی‌های جدیدی از آن ارائه کنند تا بر چالش‌های معمول نظیر چالش شکاف معرفتی فائق آیند.

درون مایه اصلی بازسازی شرط بندی از این شهود برآمده از نظریه تسری عملی سرچشمه می‌گیرد که تبعات عملیِ بر خطا بودن در باور می‌تواند میزان شواهد مورد نیاز در موجه بودن در آن باور را افزایش ‌دهد. بر همین سیاق از آنجایی که باور نداشتن به گزاره‌های دینی (یعنی باور نداشتن به وجود خدا آنطور که در شرط بندی ترسیم شده است) در مقایسه با گزاره‌ها و باورهای خلاف آنها (یعنی باور به عدم خدا)، پیامدهای جبران ناپذیری دارد، معقول است حتی با شواهدی اندک نیز به گزاره‌های دینی باور داشته باشیم. با استناد به چنین سیر استدلالی در توسل به تبعات و خطرات عدم باور، ادعا شده است که با اتکاء به نظریه تسری عملی و یکی از مهمترین پیش‌فرض‌های شرط بندی پاسکال یعنی مقایسه سود و زیان حاصل از باور به وجود و عدم خدا، می‌توان شرط‌ بندی را به نحوی بازسازی کرد که بر مبنای آن نشان داده شود که اولاً باورهای حاصل از این برهان عملی، واجد سویه و اهمیت معرفتی اند و ثانیاً حتی در قیاس با باورهای خلاف آنها، از موقعیت معرفتی مستحکم‌تری برخوردارند. ادعای نخست با اذعان به تاثیر تبعات عملی باورها بر میزان شواهد مورد نیاز جهت توجیه آنها (یعنی همان ادعای اصلی تسری عملی) دنبال شده است. از آنجایی که توجیه یکی از مولفه‌های محوری معرفت است، تاثیر عوامل عملی بر میزان توجیه، تاثیر این عوامل بر معرفت را نیز در پی دارد. ادعای دوم نیز با تاکید بر فزونی تبعات خطیر باور به عدم خدا در قیاس با باور به وجود خدا که از مهمترین پیش فرض‌های شرط بندی پاسکال است دنبال می‌شود. تبعاتی که با فرض همراه بودن باور به وجود خدا با حیات و رستگاری ابدی پیوند خورده است.

بی شک براهین عملی بویژه در مسئله باورهای دینی جایگاه مهم و کلیدی دارند و بر این مبنا نظریه تسری عملی مباحث گسترده‌ای در حوزه معرفت‌شناسی دین به دنبال داشته است که بازسازی شرط بندی پاسکال یکی از آنها است. با اینحال به نظر می‌رسد که با تمرکز بر ابعاد دیگری از این نظریه یا رویکردهای عملی مهم دیگری در حوزه معرفت شناسی دین نظیر رویکرد ویلیام جیمز در خصوص نقش تعیین کننده احساسات و عواطف دینی بعنوان مثال، بتوان به نتایج متفاوت و بدیهی در این عرصه رسید و بر غناء این مباحث افزود. از سوی دیگر بحث و تامل در خصوص اهمیت برهان‌های عملی به خودی خود و نقش و جایگاه محوری آنها در معرفت شناسی دین بطور خاص و فلسفه دین بطور عام، حوزه پژوهشی مهمی است که از ابعاد متعدد می‌توان آن را دنبال نمود.

  

 

[1] Pragmatic Encroachment

کلیدواژه‌ها: سالاری + اصفهانی


نظر شما :